درد مشترک - قسمت دوم

سلام خانم نصیری من دوسال ازدواج کردم ولییه ممشکلاتی با همسرم دارم ،زور میگه کاری که نمیخوام انجام بدم ازم میخواد ،مثل چادور سر کردن پیش فامیل ، یا وقتی میخواد پول بهم بده خیلی کم پول میده ،یا هرچی میخواد بخره باید ارزون باشه ،من باهاش جدیم حرف میزنم به مسخره میگیره ،کلا فکنم تو زندگی براش مهم نیستم ،مریض میشم یه دکتر من نمیبره،همیشه احساس تنهایی میکنم ،احساس میکنم هیچ ارزشی براش ندارم

سلام خانم نصری عزیز
4 سال میش یکی از فامیل ها به خواستگاری من اومدن و این پسر هم خانواده خوبی داشت و هم اخلاق و رفتار خوب اما مشکل بیکاری داشت.حدود 1 سال صبر کردیم تا کارش درست شه اما نشد و بعد با اجماع خانواده به این نتیجه رسیدیم که بهش جواب منفی بدیم.1 سال بعد این پسر وارد کار آزاد شد و ما ارتباطی نداشتیم و 1 سال بعدش مجدد ارتباط ما برقرار شد و الان بزرگترین مانع ازدواج مون مادر این آقاست که سر لج افتاده که مرا دو سال تمام به ما جواب متفی دادن و مارو سبک کردن و .... هر بار میره با خاتواده اش بحث میکنه به نتیجه ای نمیرسه.ما همدیگه رو خیلی دوست داریم ولی این سرسختی مادرش که رییس خانواده هم هست رو ارتباطمون تاثیر گذاشته.کلی دلسرد شدهو نمیدونیم چیکار کنیم.الان حدود 14 روز از آخرین باری که باهاشون بحث کرده میگذره و خیلی عصبی و هر چی تماس میگیرم جواب نمیده حتی دیروز که تعطیل بوده...بعد میبینم 2 شب هنوز بیداره و تو اینستا و تلگرام اما همه تماس ها و پیام های من بی جواب موندن...بهش گفتم دیگه کم آوردم..گناه من چیه و اینکه این بی محلی هات عصبی ام کرده....
نمیدونم کی این روزا تموم میشه، بنظرم خودش 70 _80 درصد دیگه سرد شده.
اینم بگم که وقتی میاد پیشم 100 خوبه اما میگه پیشم بحث کار و خانواده رو نکن

سلام. با تشکر از پریسای عزیزبابت ویدئو های مفیدشون. میخواستم بدونم امکان مشاوره و طرح سوال به صورت خصوصی هست؟

سلام خانوم نصری لطفا بهمون یاد بدین که وقتی ازمون تو رابطه ،رابطه جنسی میخوان چجوری برخورد کنیم و چه رفتاری داشته که طرفمونم از دستش ندیم
این بزرگترین دغدغه و مشکل منه که همه رابطه هام و بخاطرش تموم کردم

سلام من تو یه رابطه ای هستم که اوایلش خیلی با علاقه و احساس و با ابراز علاقه طرفم شروع شد اما الان حتی موقعی که صداش میکنم یه جانم به من نمیگه منم پیام نمیدم بهش البته خودش میاد حال و احوال میگیره ازم ولی رابطمون خیلی سرده کاش میدونستم باید چیکار کنم

ممنون پریسا جون. امروز جمعه با خودم خیلی کلنجار رفتم و کلی منتظر این ویدئو بودم. . مدام چک میکردم. تا دیدم بلههههه پریسا جون به یاد ما بوده. . مرسی که هستی . واقعا عالی بود خوشگل خانممم

سلام خانم نصري عزيز.من دختر٢٤ساله اي هستم ك مدت ٣ساله با پسر خاله ي ٢١سالم ارتباط دارم.من قبلا با هيچكس رابطه اي نداشتم براي همين خيلي زود ب ايشون دلبسته شدم و براي ايشون تر كاري ميكردم.از خلاصه كردن درساشون براي امتحان تا مشاوره درسي و ....
من شاغلم و تا حالا از هيچ كمك مالي دريغ نكردم.
اوايل ايشون هم خيلي خوب بودن اما با هر دعواي كوچيك ميگفتن كات...و من هربار كلي اصرار ميكردم ك نرو و فلان.تا اينكه بعد دوسال ك هي كات ميكرديم و من زود بر ميگشتم،كم كم ايشون شروع كرد ب فحش دادن توي دعوا ها و دست بزن توي دوران نامزدي و ...و من هربار بخاطر عشقي ك داشتم زود ميبخشيدم.ايشون كارايي براي من ميكنه ك خيلي مردا نميكنن.اما بدعادت و پر توقع شده.مثلا منو مجبور ميكنه چادر بپوشم،يا هر چي ميگم ميگه از زندگيم گمشو.حالا من الان بعد از اينكه ب دوستام معرفيش كردم باهاش كات كردم بخاطر فحشايي ك ميده.و وقتي عصبانيه ميگه ازت متنفرم...
چيكار كنم خانم نصري؟ايا با زنانگي ميشه اين ادمو درست كرد يا جدا شم؟
من پكيجتونو خريدم اما هنو ب دستم نرسيده

سلام خسته نباشید . 6 سال ازدواج کردم یه دختر 4 ساله دارم . شوهرم معتاده تریاکه . خیانت کرده رابطه جنسیش بهم ثابت شد دست بزن داره شدید در حد مشتو لگدو خوردو خمیر کردنم ، فحاش و بد دهن هست بی پول و از لحاظ مالی در سختی هستم . بدون اجازه و رضایتش قدم نمیتونم بردارم . به هیچ دینو امامو پیغمبری هم اعتقاد نداره و کفر میکنه مدام . عاطفی و احساسی که هیچی حالیش نیست زودتر از 12 شبم نمیاد خونه . من خیلی تلاش کردم با محبت با ساعتها صحبت با دردو دل با دعوا و خشونت و تهدید کلا نمیفهمه که بامن چکار کرده من داغونم خودزن شدم عصبی و افسرده شدم مدام پول جور میکنم که کمتر تو مشکلات باشیم . من خیلی میفهمم من خیلی صبوری کردم من نجابت و متانتمو حفظ کردم من سعی میکنم وظایف مادری و همسریمو انجام بدم . اما دیگه دوست ندارم زنده بمونم دلم مرگ میخواد البته نه با مریضی . دلم میخواد نباشه اما میترسم از نبودنش و حتی از رفتنش چون شرور و بسیار عصبی و نمک کور و حرمت نگه نمیداره . من داغونم

خانم نصری عزیز شما خیلی خوب صحبت میکنید اعتماد به نفس بالایی دارید من پیج هاتون رو دنبال میکنم به انید اینکه زندگیم درست بشه
خانم نصری درست گفتید همه این درد ها تقصیر ماست من شوهرم رو خیلی بالا بردم در حالی که خودم هز بالا افتادم پایین
شوهرم وابستگی شدید به پدر و خواهرش داره همه چی رو واسشون میگه
خونه مستقل داریم ولی شب و روزش با تلفن با این دوتا در ارتباطه همه کارهاش پنهانی و یواشکی هست زمین بخره خونه بخره ماشین بخره همه و همه چی
وقتی هم از جایی خبر میشم که اینکارا رو کرده و اروم بهش میگم خیلی ناراحت شدم چرا بهم نگفتی مگه من زنت نیستم یا داد و هوار راه میندازه یا هم این پتک رو میزنه تو سرم که زن نباید چیزی از پول و مال مردش با خبر بشه ،در حالی که توی تمام تصمیم هاش خواهرش و پدرش هستن و بهش بارها گفتن تا زنت نفهمه این کارا رو میکنی،خانم نصری من دبیر بودم بخاطر شغل همسرم که مجبور به سفر شدیم شغلم رو رها کردم،ما دوتا عاشق و معشوق بودیم الگوی دیگران بودیم تا اینکه پدر و خواهرش یه حایی از لحاظ مالی گیر افتادیم و دستمون رو گرفتن،ای کاش نمیگرفتن؛از اونجا به بعد شوهرم برای جبران محبتشون همه کار کرد میدونست خیلی جاها دارن به ضرر شوهرم کار میکنن ولی حررف نزدگفت نه مدیونشون هستم،خانم نصری شوهرم رو دو دستی ازم گرفتن طوری که من فقط مادر بچه هاش هستم ،هیچ نقشی توی تصمیم گیری زندگی ندارم'بارها به خودشم گفتم از بی رنگ شدن من تو زندگی،از دخالت های وحشتناک خواهرش و به راه انداختن دعواهای مداوم تو زندگیمون،میدونی چی جوابم رو میده؟میگه من نمیتونم ترکشون کنم تو هم اذیت میشی برو خونه بابات؛خیلی دوستم داره خیلی دوستش داشتم ولی داره کم کم از قلبم میره بیرون،اونقدر دوستم داره که تا ناراحتم میکنه میاد معذرت خواهی یا برام چیزایی که دوست دارم میخره؛خودش میدونه داره زندگیش خراب میشه شوهرم خیلی احساساتیه نمیتونه نه بگه و زحدگیشو نجات بده میترسه پدر و خواهرخیر ندیده اش ناراحت بشن بارهابا خودم درد و دل کرده که بابا و خواهرم چه بلایی سرشون اوردن ولی وقتی میگم تو که میدونی اینا چطورین رابطه ات رو کمتر کن میگه میخواهی بخاطر تو رابطه ام رو خراب کنم؟هم مت دارم زجر میکشم هم اون،تحملم رو از دست دادم خانم نصری خیلی خیلی دوست داشتم پکیج شما رو بخرم ولی هزینه اش خیلی بالاست چطوری زندگیمو درست کنم خسته شدم از بس این دوتا دخالت میکنن و شوهرم کوچکترین مسایل رو باهاشون در میان میزاره و منو هیچی حساب نمیکنه

سلام من 5ساله که با پسری دوست هستم و خیلی عاشقشم و جز اون تا بحال با کسی حتی حرفم نزدم . ولی مادر من با دخالت اشتباه باعث خراب شدن رابطمون شد و باعث شد که اون هر روز از خانوادش تو سری بخوره
من خیلی بهش محبت میکنم حتی یکبارم ازش انتقاد نکردم
ولی بعد اون موضوع که مادرم همچیو خراب کرد
اون بعضی اوقات منو ناراحت کرد و دلم شکست
ولی باز داریم همچیو باهم درست میکنیم
ولی من میخوام اعتماد بنفسمو ببرم بالا تا بتونم همیشه کنار خودم حفظش کنم چون بیشتر از هرچیزی تو دنیا میخوامش و بدون اون نمیتونم زندگی کنم
میشه راهنمایی کنید برای این که کنار خودم نگهش دارم باید چه کنم؟

بر طرف کردن غرور در برابر مرد که حس درون خود و صحبت‌های عاشقانه ابراز بشه

سلام خانم نصری من یه چند مدت پیش یه پسری اومد تو زندگیم بهم پیشنهاد دوستی داد و من قبول نکردم و بعد پشیمون شدم بعد چند روز ما تو مراسمی دعوت بودیم که مادر خواهرشم بودن رفتاراشون جوری بود که انگار از ارتباط ما خبر داشتن هم کلاسی دانشگاهمم بود بعد اون موضو تو اینستا باهم در ارتباط بودیم کم و بیش تا اینکه سر جلسه امتحان من کمکش کردم و خیلی خوب و مهربون بود ، اخرین امتحان که داشتیم با هم دوتا امتحان تو یه ساعت داشت یکی از اون امتحانارو منم داشتم که سر جلسه کمک کردم اما اونیکی امتحانشو من نداشتم از کسایی که او امتحان داشتن جوابشو گرفتم براش فرستادم کمکش کردم ازم حتی یه تشکرم نکرد بعد امتحان پی ام داد که گوشیمو گرفتن بعد اون حتی دیگه منو میبینه احساس میکنم که یجورایی دگ از من بدش میاد چرا؟

سلام خانوم نصری من یک ماه پسری اونده توزندگیم که متوجه شدم قبل من عاشق یه دختری بودی و الان برای فراموش اون به من رو اورده خودش اعتراف کرد و گفت بامن نتونسته تین کارو بکنه و من درکش نمیکنم وخدافظی کرد و رابطه رو تموم کرد واسه زنده کردن رابطه باید چیکارکنم آیا این رابطه رو باید نگه دارم اصلا؟

سلام خانوم نصری من یه پسری حدود یک ماهوخورده ای هست اومده توزندگیم که دیشب بهم گفت من نمیتونم باتو باشم من عاشق یه دختری بودم که تلاش کردم باتو فراموشش کنم اما نمیتونم تو درک نمیکنیواینا وبعدش هم خدافظی کرد رابطه رو تموم کرد من الان باید چیکارکنم ؟؟؟؟این رابطه رو چه جوری دوباره زنده کنم ؟اصلااینکاروباید بکنم؟

سلام خانم نصری عزیز...نامزدم ی کشور دیگه ای هست تا بحال چند باری اتفاق افتاده زنگ زده ب من اما من ب دلایلی نتونستم جواب بدم یا نشنیدم یا گوشی تو کیفم بوده متوجه نشدم اما تا وقتی پیام یا زنگشونو دیدم بلافاصله تماس گرفتم... تا اینکه بار. اخری عصبی شد. و. گفت چرا جواب ندادی منم چون گوشی داخل کیفم بود. متوجه نشدم بهش دلیلو گفتم و قبول نمیکرد بهانه های مختلف میاورد ک حتما چیزی داری گوشیتو سایلنت میذاری و چرا تنها بیرون میری میگه ب من اعتماد داره اما ب جامعه ایران نداره این رفتارش خیلی اذیتم میکنه دوماهی ازدواج کردیم ...در اخر بهم گفت دیگه با من تماس نگیر از هیچ جا ک جواب نمیدم..نامزدم نزدیک نیست ک راحت ارتباط برقرار کنم گفته دیگه ب من زنگ نزن مطمینم زنگ بزنم بلاکم میکنه یا جواب نمیده من دیروز از طرزه صحبتش ناراحت شدم و گفتم الان عصبیم یک ربع دبگه زنگ میزنم درست حرف بزنیم قبول نکرد گفت پس دیگه ب من زنگ نزن تا یک سالی منم عصبی بودم خیلی ...گفتم باشه قطع کرد و تماسی بامن نگرفت میترسم چکار. کنم از دیروز چشم روهم نذاشتم امروز فقط ی پیام دادم گفتم اگه مقصر منم معذرت میخام چون غروری برا زندگیم ندارم اما جواب نداد چکار کنم???