چرا مردی که دوستش دارم به من توجهی نمی کند؟
مدتی بود در دایرکت سوالات زیادی دریافت می کردم. سوالاتی از این دست:
چرا مردی که دوستش دارم به من توجهی نمی کند؟
چیکار کنم دل همسرم برای من تنگ بشه؟
چه کنم محبت شوهرم بهم زیاد بشه؟
از کجا بفهمم دلش برام تنگ شده؟
چیکار کنم شوهرم ازم راضی باشه؟
چه کنم محبت شوهرم بهم زیاد بشه؟

یکی از بدترین احساسی که یک شخص می تواند داشته باشد البته دختر یا پسر هم ندارد. انتظار توجه از طرف مقابل است. حالا این انتظار می تواند برای یک تماس تلفنی، یک پیام ساده باشد. یا هر چیزی که به ما نشان دهد طرف مقابلمان به یاد ما هست. برای اینکه دل همسرم برای من تنگ بشه باید حد و مرزهامو مشخص کنم.
چه مواقعی نباید از طرف مقابلمان توقع داشته باشیم؟!
مواقعی هست که واقعا طرف مقابل ما امکان اینکه با ما تماسی برقرار کند را ندارد. به دلیل مشغله هایی که عموما هم کاری هستند. مثلا: ممکن است همسر شما در ماموریت باشد، یا نه در جلسه ای باشد. یا اینکه اصلا شغل او طوری است که ساعت هایی از روز کاملا باید بر روی کارش متمرکز شود.
خب! طبیعی است که در این ساعت ها ما هم نباید توقع این را داشته باشیم که همسرمان مثلا با ما تماس بگیرد.

چیکار کنم شوهرم ازم راضی باشه؟
عزیزانم! در رابطه عاطفی تان، متر دستتان نگیرید. اگر کاری برای او انجام می دهید توقع نداشته باشید که همسرتان با همان کیفیت برایتان جبران کند. شرایط کاری او قطعا با شما متفاوت است.
البته این حرف به معنای آن نیست که همسرتان نسبت به شما بی تفاوت باشد. نه! اما انتظارات باید به جا و منطقی باشد. برای اینکه دل همسرم برای من تنگ بشه اول باید بهش فرصت دلتنگی رو بدیم. نه اینکه با تماس ها و پیام های پشت سر هم کلافه اش کنیم. حد و مرز در روابط شما را جذاب می کند.
با زور نمیشه کاری کرد
شما نمی توانید به اجبار دیگران را به خودتان ترغیب کنید. زنگ ها و پیام های مداوم کسی را جذب شما نمی کنید. به طرف مقابلتان حس کنترل شدن را ندهید. البته کسی هم نیست مانع کار شما شود. که پیگیر طرف مقابلتان باشید. اما خب باید بدانید که اگر مدام پیگیر طرف مقابلتان هستید، کاملا در اشتباه هستید.

زندگیت را عاشقانه خلق کن!
آنچه که در وجودتان هست را بدون حاشیه و خالصانه نسبت به همسرتان ارائه دهید. دیالوگ هایی نظیر : کجایی؟ چرا جواب نمیدی؟ نگرانتم! تو رو خدا جواب بده! کارت دارم و... . هرگز شما را جذاب و خواستنی نخواهد کرد.
برعکس شما به مرور زمان به فردی نخواستنی برای طرف مقابلتان تبدیل خواهید شد. حتی همسر شما هم به مرور زمان از شما خسته و نا امید خواهد شد. اصلا از خودتون پرسیدید که چرا باید دل همسرم برای من تنگ بشه؟
وقتی وجود شما سرشار از عشق، محبت و خوبی باشه قطعا اطرافیانتون همیشه دلتنگ شما خواهند بود، چه برسه به همسرتون. زنان باهوش به خوبی می دانند که چگونه از هنر زن بودن شان به نفع زندگی مشترک شان استفاده کنند. من در بسته آموزشی زنان باهوش، مفصل درباره این موارد صحبت کردم.

از کجا بفهمم دلش برام تنگ شده؟
اجازه بدهید کسی که با شما در ارتباط است، دلش برایتان تنگ شود. با تماس های مداومتان طرف را خسته و دلزده نکنید!
اگر او واقعا شما را دوست داشته باشد، راهی برای برقراری تماس با شما پیدا خواهد کرد. پس انرژی تان را بی جهت هدر ندهید.
برای دیدن نکات و مطالب بیشتر توصیه می کنم این ویدئو را ببیند. اگر در رابطه با موضوع امروز سوال یا نظری دارید زیر همین پست برایم بنویسید.
خوشبخت و سلامت باشید.
ببخشید من میخواستم با خانم دکتر صحبت کنم
میشه؟
متاسفانه به دلیل مشغله فراوان خانم دکتر هیچگونه ای مشاوره ای انجام نمیدن و امکان ارتباط مستقیم با ایشون وجود نداره
در صورتی که پیشنهاد یا انتقادی دارید می تونید همینجا اعلام کنید تا به ایشون منتقل کنیم
شاد باشید
دقیقا جایی که کارم به مورسیده بود با شما و پکیجتون آشنا شدم ممنونم اول از خدا و بعد از شما که نشونه خدا شدین واسه من
زنان باهوش را دارم گوش کردم تقریبا نصف بیسترشو و فهمیدم که هزاران حسرت دارم که ای کاش 15 سال پیش اینا رو یکی بهم میگفت فهمیدم شوهرم تیپ کمالگرا و سخت کوش و قدرت طلب و کمی سوظن داره و منم تیپ شخصیتی مهرطلب و مهرجو و خوش بین و ارامش طلب دارم
خیلی اشتباهات رفتاری داشتم که همش از بی سیاستی منه و شوهرم خییییلی حساس و ریزبین و نکته سنجه و کلی چالش و دعوا داشتیم تو این 15 سال
من یک زن کاملا مادر هستم براش
شوهرم خیییلی کینه به دل میگیره دایم سرزنش همه رفتارهای خانوادم را میکنه حتی یه بچه کوچک هم وقتی میام خونه هی میگه چقدر بچه فلان فامیلت ندید پدیده و یا چقدر بد تربیت کردن و....
من 33 سالمه و همسرم 34 سالشه و یه دختر 14 ساله دارم 3 سال پیش پسر 6 سالمو بر اثر تصادف از دست دادم و حالا خدا خوایت و دوباره یه پسر دارم دوسالشه
همش همسرم میگه بچه میخام و یه روز که واسه یه چیز کوچک دعوا و سر و صدا کرد کلا زود عصبی میشه منم گفتم وایه همین کاراته که بچه نمیخام و ما نمیتونیم مث ادم خودمون زندگی کنیم چرا باید یه بچه دیگه بیاد که مث این بچا ها همش شاهد دعوامون باشه قبول دارم که من خیلی بد حرف زدم ولی اونم دیگه خیییلی ستگین شده باهام و به مامانش گفته و مامانش هم بهم گفت مگه پسر من چشه که مث ادم نمیتونی زندگی کنی اگه اینجور بذار برو پسرم بچه میخاد بره با یکی که واسش بچه بیاره و پس من داغ بچش دیده و تو اذیتش نکن و کلی حرف دیگه که منم گفتم مامان پسر منم بود منم داغش رو دلمه هنوز
و گفت اینجوری ادامه بدین و کشمکش داشته باشین هر حیوونی به خودش اجازه میده بیاد خواستگاری دخترتون منم از این حرف خیلی ناراحت شدم و گفتم مگه بچه من حیوونه که اینجور میگه از عید فطر تا حالا نرفتم خونشون
البته یه بار رفتم که کلا یه ربع نشستم و اومدیم خونه از بس بیمحلیمون کرد
خلاصه شوهرمن بیشتر بخاطر مامانش ناراحته
که چرا ما نمیریم و خیلی هم داره ازم دوری میکنه اصلا محل نمیذاره البته همه اعضای خونوادش قبول دارن که خیلی زود عصبی میشه و در ضمن قرصای تشنج هم میخوره صبح و شب میتونه عوارض اونا باشه که انقد عصبیه؟ بارها منو کتک زده خیلی وقتا میگم جدا میشم ولی اصلا حامی ندارم اصلا خانوادم قرار نیست منو حمایت کنن میگن باید بسازی باهاش از اونور هم دوسش دارم هم نمیتونم از بچه هام دل بکنم قشنگ دارم افسردگی میگیرم همش میخوابم یه مدت پیش همسرم تو مغازه کار میکردم خیلی هم ازم راضی بود و یه روز ازش پرسیدم فلان چیز کجاست متوجه نشدم چی گفت دوباره پرسیدم اونم دادو بیداد کرد که خب بگرد میبینیش خیلی بهم برخورد که جلو داشش اینجور گفت و فحش پدر مادر داد منم گفتم خب فکر کردم کری که جواب نمیدی ابنو گفتم و بلا گفتم سوئیچ و موبایلمو داد دستمو منو از مغازه پرت کرد بیرون در این حد زود جوش میاره الان یه ماهه این اتفاقات و حرفای مادرش گذشته
خونواده اون از لحاظ مالی خیلی بالاتر از من هستن و همین باعث کلی سرزنش من میشه
خواهشا راهنماییم کنین چه کنم
اهان خطاهای ارتباطی هم خانم دکتر گفتن تقریبا همشو شوهر من داره مث مقصر دانستن و مچ گیری و توهین و مخصوصا مخصوصا ذهن خوانی و طعنه زدن که استادشه
مثلا داروی لاکوزامید می تونه عوارضی مثل سرگیجه، سردرد، حالت تهوع، ضایعات پوستی و تغییر در ضربان قلب داشته باشه اما در این مورد بهتر از دکتر معالج ایشون در این مورد بپرسین تا اطلاعات کامل تری بدست بیارید.
سوال مهم اینه که آیا همسر شما قبل از تصادف فرزندتون هم این مدل عصبانیت رو داشتن یا نه؟
ما نمی تونیم بنزین توی آتیش بریزیم و انتظار داشته باشیم خاموش بشه یا ما رو خنک کنه درسته؟
رابطه هم همینه شما نمی تونید همسرتون رو عصبانی کنید و در مقابل یک حرف ایشون دوتا جواب بدتر بدید و انتظار داشته باشید بیاد ازتون تشکر کنه
اگر به هر دلیلی با رفتار های ایشون مشکل دارید و دوست ندارید با این شرایط بچه ی دیگه ای به دنیا بیارید
بهتربود در یک فضای دوستانه و به دور از تنش به همسرتون بگید که به یک متخصص برای حل این مساله مراجعه کنند حتی می تونید از دکتر معالجی که الان دارند هم کمک بگیرید نه مقابله کنید چون در این صورت فقط شرایط شما بدتر میشه و چالش های بیشتری براتون به وجود میاد.
حتما در اولین فرصت از یک زوج درمانگر کمک بگیرید.
اگر به هر دلیلی همسرتون همراهی نکرد شما به صورت فردی از مشاور کمک بگیرید تا این وضعیت بهبود پیدا کنه.
یکی از راه های حل مشکل اینه که ما بدونیم دقیقا چه مشکلی وجود داره و تا زمانی که اطلاعات کافی در اون زمینه وجود نداشته باشه این آگاهی رو به دست نمیاریم.
شاد باشید
و حتی شده برامون ویدیوهای رایگان به اشتراک میزاری
خانوادش هم بهم احترام نمیزارن چیکار کنم
بعد احساس میکنم هیچی از یه رابطهای
عاطفی نمیدونم
نمیدونم چیکار کنم که نامزدمو به خودم بیشتر جذب کنم میخام بهم وابسته بشه
کمک میخام لطفن کمکم کنید
حداقل کاری که می تونید بکنید اینه که دوره ی آشنایی و نامزدی رو طولانی تر در نظر بگیرید تا شما هم بتونید این شاریط رو درک و مدیریت کنید
در جهت درخواست شما این دوره بهتون پیشنهاد میشه
https://parisanasri.com/course/79-art-raz
شاد باشید
با توجه به رفتار همسر شما با بقیه افراد به نظر نمی رسه ایشون درون گرا باشه
ولی در هر صورت مساله ای که وجود داره صمیمیت کم شما و ایشون هست
چیزی در مورد مشکلات احتمالی یا رفتار همسرتون در اوایل ازدواج مطرح نکردین
ممکنه رفتار شما در رابطه تون و برخورد همسرتون باعث ایجاد این وضعیت شده باشه
هیچ کس دوس نداره بخاطر رفتارهاش مورد سرزنش و بازخواست قرار بگیره و به احتمال زیاد در مقابل این رفتارها گارد می گیره و از خودش دفاع می کنه
شما بهتره از چیزهایی که دوست دارید در رابطه تون و با همسرتون اتفاق بیوفته صحبت کنید
و خواسته هاتون در یک فضای مناسب و دوستانه بیان کنید
مورد بعدی اینه که حتما باید بتونید در ابراز محبت و توجه به همسرتون حتما یک حد تعادل ایجاد کنید و روی همون مدار حرکت کنید
یک روز عاشقانه و یک روز طلبکارانه قطعا نتیجه دلخواه شما رو بهتون نمیده.
پیشنهاد می کنم در اپلین فرصت حتما به صورت حضوری از یک زوج درمانگر کمک بگیرید چون قطعا حرف هایی هست که شما باید بزنید و در مقابل نیز حرف هایی هست که باید بشنوید
دوره زنان باهوش 1 و2 https://parisanasri.com/product/13-Clever-women-1-and-2به شما پیشنهاد می شود
صحبتهای شما
خیلی اموزنده و آرام دهنده بود
مرسی که هستید
توضیحاتتون خیلی کوتاه بود اما به نظر میرسه این رفتار شما ناشی از تله وابستگی و بی اعتمادی باشه که در شما وجود داره و طبیعتا برای تشخیص دقیق و ریشه یابی نیاز به یک روانشناس یا مشاور متعهد دارید که بتونه راهکارهای مفید جهت درمان به شما ارائه بده
اما برای بهبود ارتباط عاطفی و مدیریت رابطه تون با همسرتون دوره زنان باهوش 1و 2 به شما پیشنهاد میشه
https://parisanasri.com/product/13-Clever-women-1-and-2
ولی حتما و قطعا لازمه در اولین فرصت از یک مشاور یا روانشناس برای حل این موضوع کمک بگیرید. شاد باشید
در مورد رفتار خانوادتون قبل از ازدواج چیزی مطرح نکردید ولی به نظر میرسه احساس بی کفایتی که همراه خودتون دارید بخاطر طرحواره های باشه که از دوران کودکی و در خانواده برای شما ایجاد شده اما قطعا نیاز به بررسی دقیق و تایید متخصص داره تا در صورت لزوم درمان مناسب برای شما و کنترل این تله در شما بکار گرفته شود.
اینکه شما برای فرار از احساس وابستگی و شکستی که در گذشته داشتین و برداشتی که از رفتار خانوادتون داشتین تصمیم گرفتید با کسی ازدواج کنید که مهر طلب و از شما باج عاطفی می گیره فقط و فقط باعث پیچیده تر شدن مشکلات فعلی تون میشه و راه حل رهایی از اون ها نیست.
شما زمانی می تونید ازدواج خوب و موفق و رابطه سالمی رو تجربه کنید که حالتون با خودتون خوب باشه و همون حالِ خوب رو هم وارد رابطتون بکنید.
چرا فکر می کنید خانواده شما تلاش کردند از دست شما خلاص شن؟
آیا تا حالا چیزی در این مورد بهتون گفتن؟
تا حالا از مشاور یا روانشناس کمک گرفتین؟
فکر می کنید چه اتفاقی باید بیوفته تا شرایط فعلی شما حل بشه و مشکلاتتون برطرف بشه؟
به نظرتون همسرتون چقد می تونه برای حل این مشکلات از شما حمایت کنه؟
با توجه به توضیحات مختصر و مسائل مختلفی که مطرح کردید از جمله مشکلات با خانواده، افسردگی، وابستگی، شکست عاطفی، همسر وابسته، دخالت خانواده در زندگی و ازدواج و ... نیاز به بررسی دقیق و موشکافانه تری وجود داره و حتما باید برای کمک به خودتون به یک روانشناس مراجعه کنید
تا با در نظر گرفتن جزئیات و بررسی اون ها بتونه برای حل مشکلاتتون بهتون کمک کنه
قطعا مواردی که در طی چند دهه از زندگی شکل گرفته با چند خط توضیحات و حتی چند صفحه توضیحات رفع نخواهد شد.
موفق باشید
سه ماهی است ک با ی نفر آشنا شدم و از اول رابطمون جدی بود و هر دو ب فکر ازدواج بودیم وقتی حرف میزنن خیلی خوب هستن اما نسبت ب من بی اهمیتن کمتر خبر میگیرن حس میکنم دلش برای من تنگ نمیشه من تازه این برنامرو دیدم و وقتی گوش دادم بعضی جاها اشتباهاتی داشتم من واقعا دوسش دارم و نمیخوام از دست بدم باید چیکار کنم
آیا این تصمیم جدی براساس شناخت قبلی بوده یا خیر همون اول رابطه به این نتیجه رسیدید که باید با هم ازدواج کنید؟
طبق مطالعاتی که تا حالا انجام شده حداقل زمان مناسب برای شناخت اصولی از فردی که مقابل شما 6 ما تا 1 سال هست و نه همون اول رابطه!
چون همه ی ما اول ارتباط فقط از نکات و ویژگی های جذاب و هیجان انگیز خودمون می گیم و معمولا در مورد عادت های منفی یا رفتارها و اخلاق های بدمون چیزی مطرح نمی کنیم.
وقتی حرف میزنن خوبن رو متوجه نشدم! اگر حرف میزنن پس چطور به این نتیجه رسیدید بی اهمیتین؟ اگر بی اهمیت هستن پس چطور باهاتون حرف میزنن؟!
اگر منظور شما مکالمه تلفنی باشه شاید بسته به شرایط شغلی و یا ویژگی های شخصیتیشون جز دسته افرادی باشن که معمولا علاقه ای به پیام دادن ندارن و مکالمه و گفتگو رو ترجیح میدن. متاسفانه سوالتون خیلی کلی مطرح شده و نمی شه پاسخ دقیقی به اون داد
اما چیزی که مهمه اینه که بدونید شما چی از این رابطه می خوایین و چقدر خواسته های شما در رابطه منطقی و درست هست؟!
و اینکه آیا ایم فرد با همین رفتار می تونه برای شما شریک عاطفی یا همسر مناسبی در آِینده باشه یا خیر؟!
شاد باشید
بچه های شما چند سالشون هست؟
اگر با صدهابار ترک کردن درست نشد چرا باز به خونه اول برگشتید؟
به نظر میرسه شاید دلایل قو تری برای این تصمیم و این نوع رفتار خودتون داشته باشید.
طبیعتا حضور در یک محیط امن و آرام به سلامت روان افراد کمک خیلی زیادی میکنه و آسیب های کمتری هم متوجه اونهاست
و قطعا حضور بچه ها در یک محیط پرتنش بخصوص در بین اعضای خانواده می تونه خطرات جدی رو برای اون ها به دنبال داشته باشه
اما تصمیم گیرنده نهایی خودِ شما هستین که باید بررسی کنید ادامه دادن و ترک کردن این زندگی چه مزایا و معایبی رو برای شما به همراه خواهد داشت.
موفق باشید
در واقع شما با آگاهی از رفتارهای طرف مقابلتون و به گفته ی خودتون دروغ های زیادی که بهتون گفتن، هربار باز هم بهشون اجازه دادید و باز هم فرصت دادید تا این بدقولی ها و دورغ ها رو از ایشون ببینید و بشنوید
بهتره خیلی صریح و واضح و در یک گفت و گوی دوستانه خواسته های خودتون رو با ایشون در میون بگذارید و زمانی رو مشخص کنید تا ایشون مقدمات رسمی شدن رابطه رو فراهم کنن و در صورتی که باز هم بهونه آوردن و نتونستن به توافقشون عمل کنن، باید تصمیم بگیرید که باز هم میخوایید با این فرد در ارتباط باشید و این رابطه رو ادامه بدید یا خیر؟!
طبیعتا تا زمانی که شما به خودتون متعهد نباشید و نتونید به ارزش های خودتون پایبند باشید فرد دیگه ای هم این رفتار ور با شما نخواهد داشت.
در همین رابطه دوره ی زنان باهوش به شما پیشنهاد می شود
که می توانید به لینک زیر مراجعه
https://www.parisanasri.com/product/8-art-raz-pack یا با شماره 02188915004 تماس بگیرید تا کارشناسان ما شما را راهنمایی کنند.
موفق باشید