بهترین راه برای آشتی بعد از یک مشاجره زناشویی

آشتی کردن بعد از یک مشاجره خیلی بیشتر از فقط به زبان آوردن کلمه‌ی "ببخشید" است.

تظاهر نکنید که اتفاقی نیافتاده است. معذرت خواهی را سرسری گرفته، از آن می‌گذرید و شنبه صبح بیدار شده و تظاهر می‌کنید چیزی که دیشب بوده اتفاق نیافتاده.به مجازات شخص دیگر ادامه ندهید. شما راه حل سکوت را پیش می گیرید، نه بخاطر اینکه نمی دانید چطور آشتی کنید، بلکه بخاطر اینکه این راه مجازات کردنی است که استفاده می‌کنید و این گونه ذاتاً مشاجره را به شکلی دیگر ادامه می‌دهید. در این مواقع زوج ها معمولا منش نافعال-پرخاش‌گر به خود می‌گیرند که هیزم آتش را بیشتر کنند.

ترفند سکوت مطلق را بکار نگیرید. حتی اگر صرفاً برای ایجاد نگرانی و ناراحتی باشد، سکوت مطلق شرایط خیلی بدی را در یک رابطه ایجاد می‌کند بطوریکه خانه تبدیل به مکانی می شود که هیچ کس در آن پلک هم نمی زند. البته این اتفاق علی الخصوص برای بچه ها زیان بار است که مجبور می شوند خیلی محتاطانه رفتار کنند و اغلب تصور می‌کنند که خودشان کار اشتباهی انجام داده اند که در چنین فضایی قرار گرفته اند.

معذرت خواهی کنید. معمولا این طور برداشت می‌شود که معذرت خواهی بیان این است که شخص مقابل درست می‌گوید، یعنی شما اشتباه می‌کنید و او مشاجره را می برد، اما اینگونه نیست، شما فقط اذعان می دارید که به احساسات دیگری صدمه زده اید. معذرت خواهی ها فقط مسئولیت پذیری سهم شما از دعوا و مشاجره است.

کار را به درستی انجام دهید

آرام باشید. شما باید آرام باشید تا هوش عقلانی خود را دوباره فعال کنید. اگر سعی کنید که خیلی زود صحبت کنید، احتمالا دوباره با هم مشاجره خواهید کرد. به عبارت دیگر، زوج‌ها معمولاً در اینکه چقدر زمان نیاز دارند تا آرام شوند متفاوتند (معمولاً مردها به زمان بیشتری نیاز دارند). اگر هنوزآماده نیستید که برگردید و آشتی کنید، تنها در یک جمله بگویید، "من هنوز ناراحتم، نمی‌خواهم ندید بگیرمت، فقط به وقت بیشتری نیاز دارم تا آرام شوم."

معذرت خواهی کنید

به عقب برگردید و مشکلی را که ریشه آغاز مشاجره است را حل کنید، مواردی مثل ظرف‌هایی که روی اپن آشپزخانه مانده‌ و شسته نشده‌اند، پولی که برای کفش یا بازیهای ویدئویی پرداخت شده یا زمانیکه بچه‌ها باید به تخت خواب می‌رفتند. این جا جایی است که به راحتی به دو طرف آسیب وارد می‌شود. زوج ها اصولاً در این شرایط به اصل موضوع بر نمی‌گردند. چرا؟ چون ترسیدند که دوباره مشاجره دیگری صورت بگیرد. مسئله این است که به عقب برگردید و درمورد آن صحبت کرده و مشکل را حل کنید، بجای اینکه آن را جارو کرده و زیر فرش پنهان کنید.

وظیفه شما در اینجا این است که عاقلانه رفتار کنید. تظاهر کنید که سرکار هستید و انگار یکی از همکارانتان کاری کرده که شما را ناراحت نموده است. در مقابل اصرار به ادامه ی مشاجره مقاومت کنید، که "من نگفتم، تو گفتی و اگه نگفته بودی" و غیره. حرکت کنید، برای شستشوی ظرف ها، پرداخت هزینه ها، زمان خواب و... برنامه ریزی کنید. اگر دوباره مسئله‌ساز شد صبر کن، آرام باش و دوباره تلاش کن، یا راه حلی برای مشکل بنویس و به عقب برگرد و درمورد آن صحبت کن.

نتیجه داستان مشاجره تان را پیدا کنید. می خواهید مسئله را حل کنید، تا دوباره با آن مواجه نشوید، اما همچنین می‌خواهید چیزی یاد بگیرید که مشاجره تان در مورد ارتباط به شما می‌آموزد و آن اغلب منشا مشکل است.

سوالاتی که باید از خود بپرسید:

آیا مسئله عمیق تری زیر این مشکل وجود دارد؟

مسئله ظرف ها درمورد ظرفها نیست، اما درمورد حس نقد شدن است، یا چیزی شبیه اینکه شخص مقابل شما را نمی شنود، و تقاضای شما را رد می کند، یا فکر می‌کنید سیندرلا شده اید و طرف مقابلتان وظایفش را انجام نمی دهد. به همین تربیت برای پول. ساعت خواب؟ جدی باشید: مشکل را زیر و رو کنید، دنبال الگویی بزرگتر از مکالمه بگردید که مشاجره را نمونه‌ی کوچکی از مشکلات بزرگتر و پنهان کند، بعد درمورد آن مسئله بزرگتر حرف بزنید.

اصلا برای چه دعوا شد؟

چیزی بوده که طرف مقابلتان انجام داده و شما را عصبانی کرده؟ درموردش صحبت کنید. بخاطر این بود که هر دوی شما خسته و عصبی بودید؟ یا اینکه دیر وقت بود؟ در مورد آن و اینکه چگونه از این به بعد آن را طوری دیگر انجام دهید حرف بزنید. آیا بخاطر این بود که اختلافات را در خود ریخته و یک دفعه منفجر شدید؟ اگر چنین است، درمورد چیزهایی که لازم است احساس امنیت کرده و موضوعات را زودتر باز کنید صحبت نمایید. آیا بخاطر این بود که هر دوی شما فکر می‌کردید که ارتباطتان کمرنگ شده و به نوعی عمداً این نوع دعوا را راه انداخته اید تا بهانه ای باشد که بعداً از آن با رابطه جنسی یا محبت مورد نیازتان آشتی کنید، یا مجدد مورد توجه قرار بگیرید؟ هرچه سریع تر درمورد این عدم ارتباط صحبت کرده و راههایی بهتر برای اینکه هردوی شما به هم نزدیکتر شوید پیدا کنید.

اهداف در اینجا واضحند: مشکل را حل کنید و از این تجربه درس بگیرید به نحوی که دیگر آن را تکرار نکنید. مسئله اشتیاق انجام آن است، که بالاتر بروید یا پایین تر بیایید و به نگرانیتان نزدیک شوید بجای اینکه آن را نادیده بگیرید.