کلوپ زنان باهوش برای دانشجویان دوره نامزدی هدفمند

در پروژه ی بی بی جون 10ها نفر به سوالت پاسخ میدن (کلیک کنید)

برای ثبت نظر ابتدا خود شوید.

دنیا قاسمی

1397/5/16 22:17 مدت زمان عضویت:2488 روز

سلام پریسای عزیزم. این جلسم عالی مثل بقیه جلسات. به نظر من این زبان بدن که توضیح دادید نه تنها در قبال نامزد جواب میده بلکه در قبال همه جواب میده. مثل همکار و یا مشتری و یا خانواده همسر. در حقیقت چشم آدم رو برای فهمیدن خیلی چیزها باز میکنه و از رفتار بدن تا حدود زیادی می‌توان به شخصیت طرف پی ببریم. ممنون تونم. دوستدار شما دنیا.

رویا قنبری

1397/5/16 18:54 مدت زمان عضویت:2409 روز

سلام.من حدود3ماه هستش با آقایی آشنا شدم که توی نگاه اول شرایطش برای ازدواج کاملا ایده آله.پزشک هستش و وضع مالی خیلی خوبی هم داره.ازنظراخلاقی هم خیلی مهربونه وهمیشه بامن با ملایمت برخوردمیکنه.ولی خب هم من وهم ایشون چون درگیردرس هستیم ومنم هنوز20سالمه فکرنمیکنم توقع درخواست ازدواج ازاین اقا درحال حاضرکار درستی باشه.رابطمون هم فقط اوایل خوب پیش میرفت.چون الان ارتباطمون خیلی کمترشده و شاید این اقایی که اوایل روزانه همش پیگیرمن بودالان 3یا4روز یباربه من زنگ بزنه..من بعدازدیدن پکیج خانم نصری فهمیدم که خیلی جاها اشتباه کردم ولی من الان برگشتم شهرخودم وتاشهریوراین آقارو نمیبینم و الان نمیدونم چجوری میتونم ازراه دور این راهکارارو انجام بدم که موثربشه.اونم که هیچ تلاشی نمیکنه همش سرکاره بعدشم میگه خستم دارم استراحت میکنم یادارم درس میخونم درحالی که اوایل رابطه باهمین شرایطش خیلی بیشتربا من درارتباط بود.با این حال من یکم روخودم کارکردم واخلاقموتغیبردادم ولی بازاوضاع تفاوتی نکرده.چون اون اصلاتلاشی برای حرف زدن بامن نمیکنه.کلا احساس معلقی میکنم واین روزا دارم به این فکرمیکنم برم بهش بگم نمیخام دیگه ادامه بدم چون بودنت و درعین حال نبودنت خیلی آزارم میده.من خیلی دوسش دارم ولی حس میکنم دارم بیخودی انرژیمو صرف میکنم.بخاطرش خیلی ازپیشنهاداتمو ردکردم.هیچکدوم شایدبه خوبی خودش نبود ولی خب من ازنظر روحی واقعا ازجانب این آقااحساس کمبود میکنم.از طرفی میگم باید همینجورادامه بدم تا باز که دوباره ازنزدیک دیدمش شاید تونستم اوضاعو بهترکنم.ولی خب این ترس ازدست دادنو نمیدونم بهش بدم یانه..خیلی سردرگمم لطفا راهنماییم کنید

پاسخ ها

- مشاور سایت

1397/5/17 07:28 مدت زمان عضویت:2623 روز

سلام دوست عزیز من از اختلاف سنی شما و او اطلاعی ندارم اما پیشنهاد من به سما این است که برای داستن یک رابطه سالم ابتدا باید رابطه عاطفی را بهبود ببخشید تا احساس پوچی و تنهایی در هر دو طرف پیش نیاید.سعی کنید در هین رابطه شما چند قدم به عقب بردارید این کار را برای او اماده میکنید تا ند قدم جلوتر بیاید و حواسش رابطه بدهد .البته این در شرایطی جوابگو است که او تمایل به ادامه دادن رابطه را داشته باشد گاهی اوقات طرف مقایل با زبان بی زبانی میخواهد فرد دیگر را متوجه کند که نمیخواهد ادامه دهد .اگر این مواردی که ذکر شد انجام دادید و رابطه به همان صورت قبلی پیش رفت با او صحبت کنید و به او بگویید این رفتار او شما را ازده خلطر کرده استو اگر بخواهد به این صورت ادتمه دهد حاضر به ادامه دادن نیستید.

ساحل موسوی

1397/5/16 16:33 مدت زمان عضویت:2409 روز

سلام خانوم نصری ازتون خواهش میکنم به سوال من جواب بدید من پکیج هارو تهیه کردم و دیدم ، مشکلای من حل شده خیلی بهتر شده اما یه مشکلی که منو اذیت میکنه و عذابم میده حل نشده و لحظه به لحظه ناراحتم میکنه و اتیشم میزنه من 17 سالمه و شوهرم 20 سالشه ما 7 ماهه عقد کردیم مهمونی که میریم شوهرم با زن های فامیل شوخی میکنه و میخنده و قهقه میزنه اکثرا زنایی که همسن من هستن یا 2 سال ازش بزرگترن وقتی هم که مهمونی تموم میشه میریم خونه اونارو میکوبونه توی سرم میگه یاد بگیر اونا اینجورین درحالی که من به رفتار اونا توجه میکنم اونا زنایی هستن که طوری شوهرشون رو بار اوردن که حق شوخی کردن با هیچکسیو نداشته باشه اصلا شوهرشون براشون اهمیتی نداره به فکره خودشونن من تا شوهرم خواب نره خواب نمیرم دستمو میکشم روی سرش تا خواب بره درحالیکه اونا براشون اهمیتی نداره شوهره کی بخوابه میخوابن به فکر خودشونن در حالیکه من به شوهرم خیلی اهمیت میدم و همه تکنیک های خانوم نصری رو اجرا میکنم یه مدت شد مثل اونا شدم شوهرم میگفت چرا دست نمیکشی میگفتم خب فلانی رو که برام مثال زدی دست نمیکشه روی سر شوهرش من باید ازش یاد بگیرم دیگه شوهرم خیلی به حرف مادرشم هست مادرشم میاد تعریف زن دیگه ای رو میکنه پیش شوهرم ، شوهرمم میاد به من میگه در حالیکه من اونقدر به شوهرم محبت میکنم اونقدر به مادرشوهرم محبت میکنم که حتی دست مادرشوهرمم میبوسم ناگفته نماند من دوسال با شوهرم دوست بودم و من مرد رابطه بودم اون زن رابطه و با التماس و خواهش من اومد باهام ازدواج کرد چیکار کنم لطفا کمکم کنید
وقتی شوهرم با زنای دیگه قهقه میزنه زنای دیگم خوششون میاد شوخی میکنن با شوهرم هی چیکار کنم ؟ وقتی شوهرم همونارو میکوبونه توی سرم چیکار کنم ؟ رفتارم با مادر شوهرم چطوری باشه؟ مادر شوهرمم خیلی حسادت میکنه و همراه با پدر شوهرم خیلی دخالت میکنن توی زندگیمون و شوهرمو طوری کردن که بیشتره چیزارو بهشون بگه لطفا کمکم کنید

پاسخ ها

- مشاور سایت

1397/5/16 23:22 مدت زمان عضویت:2623 روز

سلام دوست عزیز با همسرتان صحبت کنید زمانی را براب گفتگو انتخاب کنید که همسرتان حال و حوصله کافی را داشته باشد . ابتدا از نقاط مثبت و خوبی های همسرتان صحبت کنید .در گفتگویتان باید و نباید را به کار نبرید و اوورا محاکمه نکنیدکسی که احساس حقارت کند حتی در برابر حق هم موضع میگیرد به جای محاکمه حالت احساسی خودتان را از زمانی که همسرتان مشغول شوخی با دختران فامیل میشود را توصیف کنید .البته باید توجه داشته باشید که یک سری اشکالات قطعا متوجه همسر شماست مثلا یک عادت بد رفتاری از قبل ازدواج داشته که تا الان ادامه پیدا کرده است .با همسرتان طوری گفتگو کنید تت انگیزه تغییر را در او ایجاد شود چون شما نمیتوانید او را تغییر دهید زیرا هرکس تا اراده نکند خود را تغییر نمی دهد.مواردی هم در پکیحهاگفته شده است رت رعایت کنید.

دنیا قاسمی

1397/5/16 11:35 مدت زمان عضویت:2488 روز

سلام پریسای عزیزم. بازم فوق العاده بود. خیلی لذت بردم. به خصوص از قسمت سوال های زمان خاستگاری. 90 درصد این سوال‌ها تابه حال اصلا به ذهنمم نرسیده بود که بخوام از طرفم بپرسم. در حقیقت این سوال‌ها خیلی چیزها رو برام میتونه مشخص کنه. عالی بود. ممنونتم. دوستدار شما دنیا

دنیا قاسمی

1397/5/16 11:23 مدت زمان عضویت:2488 روز

سلام. مثل همیشه فوق العاده بود. دقیقا به اشتباهات من در رابطه با همسر سابقم پرداخته بود. چیزهایی که برای من ارزش بودند ولی به خاطر همسر سابقم مجبور شدم کنار بزارم. چه اشتباه بزرگی کردم. پریسای عزیزم الان یاد گرفتم که چطور از ارزشهام حمایت کنم و به مرد هم یاد بدم که اینها ازشمندن برای من و باید بهش احترام گذاشته بشه. غار تنهاییم فوق العاده بود. واقعا دلم میخواست راجبش بدونم و نحو برخورد با اون رو یاد بگیرم. ممنونم پریسای عزیزم. دوستدار شما دنیا

دنیا قاسمی

1397/5/16 10:52 مدت زمان عضویت:2488 روز

سلام به پریسای عزیز
طبق معمول از دیدن این بخش هم خیلی لذت بردم. با اینکه هنوز کاملا مجرد هستم و نامزد هم ندارم اما بی صبرانه مشتاق بودم تا صحبت های شمارو بشنوم و بیاموزم.
به نظر من بعضی از این قانون ها حتی در مورد همکار و دوست های اجتماعی هم کاملا جواب میده تا اونها بفهمن که حق ندارن ارزش‌ها و خواسته های مارو زیر پا بگذارن و ما چطور میتونیم زنی با وقار و فوق العاده باشیم. پس کسانی که نامزد دارن این قانونه 100 درصد کمکشون میکنه به شرط رعایت. دوست دار شما دنیا

roYa مرادی

1397/5/16 03:53 مدت زمان عضویت:2378 روز

سلام، خدا قوت
من رویا 26 ساله، لیسانس هنرهای تجسمی گرایش ب نقاشی، تک دختر+2برادر، فرزنده دوم. پدر و مادرم از هم جدا شدن..
توی روابطم از اینکه بگم بچه طلاق هستم ترس دارم، حتی پنهان میکنم، میترسم برچسب اینکه مناسب اونا نیستم، خانواده خوبی ندارم و غیره
دوست دارم روزی برسه باقدرت بگم "من اینم میخوای بمون، نخواستی بفرما" تو خیالتم میشه تو واقعیت خیلی سخته

رخساره بهرامی

1397/5/15 23:46 مدت زمان عضویت:2448 روز

با سلام و وقت بخیر خدمت خانوم نصری و همکارای گرامیشون
سوالی داشتم از حضورتون...28 سالمه و تو این مدت شرایط اشنایی با کسی ک بنظرم جذاب و دوست داشتنی و مورد اعتماد باشه برام پیش نیومده و حالا چند ماهیه با کسی اشنا شدم و 3، 4 دفعه همو دیدیم. من شمال هستم و ایشون اهل مشهد. از ایشون و اخلاقشون تا حدی خوشم اومده. دانشجوی ارشد هستن و در حال حاضر تهران مشغول کارن. دوستی طولانی رو نمیپسندم برای خودم و از ایشون خواستم اگه براشون این اشنایی جدی نیس تمومش کنیم. گفتن شرایط ازدواج ندارن و ازم خواستن مدتی صبوری کنم جوابم این بوده که نمیتونم ادامه بدم و هر وقت شرایطشون جور شد میتونن پا پیش بذارن ولی تو این مدت من تعهدی به ایشون ندارم. یکی دو هفته ای صحبتی نداشتیم تا اینکه پیام دادن که قضیه رو با خواهرشون مطرح کردن و شماره منو بهشون دادن تا ایشون با من اشنا شن...الان من نمیدونم خواهرشون تماس بگیرن من چطور برخورد کنم و چی بگم. اگه ممکنه راهنماییم کنین...متشکر

پاسخ ها

- مشاور سایت

1397/5/16 14:56 مدت زمان عضویت:2623 روز

سلام دوست عزیز اگر خواهرشان تماس گرفتند قطعا خودشان شروع کننده خواهند بود اگر مسئله خواستگاری را بیان کردند از او بخواهید که با خانوادتان صحیت کنند اگر از علاقتان نسبت به برادرش صحبت کردند بگویید تا این مقدار شناختی که نسبت به او داشتید مورد پسند شما بوده است اما تصمیم نهایی را خانوادتان خواهد گرفت

آوا ح

1397/5/15 19:42 مدت زمان عضویت:2380 روز

سلام خانم نصری عزیزم. اول از همه جا داره که یک خسته نباشید جانانه به شما و تمام همکارانتون بگم. من هم پکیج به دستم رسید دارم تمام تلاش خودم رو میکنم که از دسته زنان خوب به زنان باهوش خودم رو تغییر بدم. راستش واقعا زمان گوش دادن به دوره ها بی اختیار اشک از چشام جاری میشه و افسوس میخورم از اینکه چرا امثال شما نباید توی جامعه اینقدری باشن که زندگی زیادی از دخترای مهربون ایرانم به خاطر ندانستن و محبت های زیاد مثل من رو به تباهی بره. راستش من به اشتباهاتم واقعا پی بردم و متاسفانه رابطه من بعد از 2سال نامزدی و حدود 1سال عقد به خاطر اشتباهاتم و خصوصا چسبندگی زیاد از سوی من به نابودی کشیده شده. خانواده همسرم به شدت دخالت و کنترل مستقیم دارن روی همسرم و الان حدود 10ماه هست که مارو بلاتکلیف گذاشتن و اجازه نمیدن ما بریم زیر یک سقف و از رفت و آمد خانوادگی جلوگیری کردن اما منو همسرم توی محل کار هر روز کنار هم هستیم. رابطه خودمون خوب هست اما چیزی که منو اذیت میکنه این هست که این رابطه اینجوری داره پیش میره که همسرم هر هفته برای رفع نیازش چند روزی عاشقانه منو دوست داره اما بعد از اون تا سه چهار روز دوباره بداخلاق میشه و سمت خانوادش میره و دوباره بعد از گذشت چهار پنج روز به سراغ من میاد. همسرم پنهانی خونه ای خریداری کرده و در حال تکمیلش هست اما به اصرار خانوادش از من پنهان کرده و با وجود اینکه هر هفته با احساس عاشقانه با من رابطه جنسی داره( به صورت کامل نه چون بنده هنوز باکره هستم). اما تمام کارهاش رو از من پنهان میکنه و بهم دروغ میگه چون من خودم میدونم که داره میره واسه خونه ای که خریده تجهیزات و وسایل بگیره. ازتون خواهش میکنم که منو راهنمایی کنید آیا از نزدیک شدن بهش حتی بدون رابطه کامل جنسی باید خودداری کنم؟ چون میترسم که اگر نیازش رو با زن خودش برطرف نکنه به بیرون کشیده بشه. من خودم واقعا دارم زجر میکشم از اینکه کنار کسی باشم که میفهمم داره بهم دروغ میگه و پنهون کاری میکنه. خواهش می کنم خواهش میکنم خانم نصری راهنماییم کنید. من دارم تک تک قوانین رو رعایت میکنم و روی خودم کار میکنم اما این مشکلی که پیش اومده رو واقعا سردرگم شدم که چیکار کنم. نه حاضر هست عروسی کنیم نه اینکه حاضره جدا بشیم.

پاسخ ها

- مشاور سایت

1397/5/16 15:06 مدت زمان عضویت:2623 روز

سلام دوست عزیز بهتر است از او بخواهید که تکلیف شما را روشن کند مدتی را برای او تعیین کنید ودر این مدت هیچ گونه ارتباطی را با او نداشته باشید از او بخواهید در این مدت کاملا فکرهایشرا بکند اگر حاضر است ادامه دهد شما را از این بلاتکلیفی نجات دهد در غیر این صورت تصمیم دیکری بگیرید تا زمانی که شما نیازهای او را برطرف میکنید وضعییت به این صورت باقی خواهد ماند.

لاله رنجبران

1397/5/15 18:25 مدت زمان عضویت:2438 روز

سلام پریساجون. واقعا ممنون که این راه رو برای یوالات ما گذاشتین❤. من با پسری حدود5سال پیش همکلاس بودم و اون از من خوشش اومده بود و بهم نگفته بود.دوسال پیش دوباره شماره منو پیداکرد و بهم زنگ زد و ابراز محتاطانه ی علاقه و ارتباط ما شروع شد..اون تهران بود و من شیراز.اون مازندرانیه و تهران کار میکرد و منم شیرازیم. حدود 1سال ونیم باهم تلفنی و یا پیامکی حرف میزدیم و اون از نظرش من زنش بودمو همه چیز حل بود.ولی من خیلی مواظب بودم دل نبندم و مدام (البته نه به صورت چسبنده بلکه کاملا منطقی)بهش میگفتم تو باید بیای شیراز ماهمو ببینیم.دیدن و باهم بودن خیلی متفاوته با پیامکی هم رو شناختن... اون میگفت باشه ولی هربار که اعطیلی میشد میرفت خونشون یا کار داشت.. من بهم بر خورد و باز گفتم و اون میگفت تو بیا تهران پیش من و منم میگفتم نمیتونم من اجازه و تمایل همچین کاری رو ندارم.. حدود1سال ونیم گذشت و من برام خاستگار دیگه ای قرار بود بیاد بخاطر این اقا چند ماه افتاد عقب تا اینکه زنگ زدم بهش و دعوا کردم که اگه نیومدی دیگه نیا چون من خاستگار دارم. خیلی ترسید و دو روز بعد اومد شیراز. ما دو روز باهم بودیم.روز اول خیلی خوب بود اما شبش مامانم اصرار کرد که زودبیا و من به شوخی به همکلاسیم گفتم از شام خبری نیست و گویا بهش بر خورده بود (راستش نمیدونستم طرز گفتنم با اون خوب نیست هرچند شوخی بود)چون روز دوم خیلی سرد بود البته منم سرد بودم. راستش از لحاظ فرهنگی خیلی تفاوت داریم. از لحاظ نوع تفکر و مذهبی بودن. من بیشتر این مسایل برام مهمه ولی اون میگع که یکم کوتاه بیای حله و براش حل شده س. بنظرم اصلا حرف همو نمیفهمیم... من تمام مدت دل نبستم و همش بهش میگفتم ما تفاوت زیادداریم و مناسب هم نیستیم اما اون قبول نمیکرد. بعد از اینکه از شیراز رفت واقعا دیدم همو درک نمیکنیم و گفتم خاستگارم قراره بیاد نمیتونم نه بگم و بعد حدود 2هفته بحث (البته مودبانه)خواستم که ارتباط تموم شه.. (البته پسر خیلی خوبی هست و منم تا حدی بهش علاقه دارم اما منطقم اجازه نمیده بهش جواب مثبت بدم) از لحاظ شغلی و موقعیتش هم خیلی خوبه ولی از نظر تفکر به نظر من تفاوت زیادی داریم.مثلا موقع انتخابات سر اینکه من به کی رای میدم برگشت و بهمن توهین کرد درصورتی که من با دلیل بهس گفتم و با رای اون کاری نداشتم...
حالا بعد چندین ماه قطع ارتباط دوباره پیام داده و قطعا در مورد نتیجه خاستگاری بپرسه و... اما من جواب ندادم. اخه میگم اگه دوباره جواب بدم باز همون حرفای قبل رو باید بگم که ما مناسب هم نیستیم و اون باز قبول نمیگنه و متقاعد نمیشه...این رو هم اضافه کنم که خاستگاری که گفتم هم به سرانجام نرسید.خیلی سرتون رو درد اوردم پریسا جون. ممنون میشم راهنماییم کنید که باید چطور برخورد کنم. با پسری که ادعا میکنه دوستم داره و باز سراغمو میگیره ولی از نطر من خیلی تفاوت داریم از نظر اون همه چیز حله...
ممنونم

پاسخ ها

- مشاور سایت

1397/5/16 14:50 مدت زمان عضویت:2623 روز

سلام دوست عزیز ابراز علاقه کردن کافی نیست باید از هر لحاظی باهم همخونی داشته باشید زمانی که او به خاطر موضوعی مانند انتخابات به شما توهین میکند چطور میتواند به خاطر این همه تفاوتی که ذکر کردید سکوت کند قطعا اگر شما با چنین فردی ازدواج کنید به مشکل برخورد خواهید کرد پساز او بخداهید که رابطه را تمام کند و دلایلس را برای او ذکر کنید ‌از نظر بنده با توحه به صحبتهایی که داشتید ادامه ندهید بهتر است .

ارغوان ناظمی

1397/5/15 15:01 مدت زمان عضویت:2415 روز

سلام و خسته نباشید من در رابطه با آقایی که در ارتباط هستم و قصد ازدواج داریم سوال داشتم ، واقعیتش اینکه ما در دوران آشنایی قبل ازدواج هستیم و هر دو ی ما قبلا یه ازدواج ناموفق داشتیم ، من حدود سه سال و ایشون حدود دو سال است که جدا شدیم ، ایشون خانه مستقل دارنند و من بعضی از شب ها به اونجا میرم اما شب نمی خوابم راستی بگم که ما هر روز هم رو میبینیم ، ایشون به قول خودشون عاشق من هستند اما من فقط از ایشون خوشم اومده و کم کم حس دوست داشتن داره در من به وجود میاد اما چند مسئله هست که میخوام بدونم آیا از نظر شما اینها قابل حل هست و من دچار وسواس فکری شدم یا مهم هست و وسواس فکریم هم به جا هست و باید جدا شم چون خیلی برام اهمیت دارد
1- با اینکه در دوران قبل از ازدواج هستیم ولی ایشون از من توقع دارد هر وقت به خونش میرم غذا درست کنم وخونه رو تمیز کنم که خوب به نظرم من وظیفه ای ندارم ولی ایشون از من این توقع رو دارد
2- از دست به خرج کردنش خبر ندارم و میترسم بهش بگم مکان تفریحی بریم چون از شنیدن کلمه نه متنفرم
3- زیادی به من وابسته هست و دوست داره من همش پیشش باشم اما خوب من دلم میخواد بعضی مواقع دور باشم که ایشون فکر میکنه من علاقه ای بهش ندارم که میخوام دور باشم
4- از لحاظ مالی متوسط هست و وقتی میگم خونه ات فلان چیز رو لازم داره میگه بعدا تو جاهازت میاری دیگه حالا تا اون موقع لزومی نداره
5- نمیذاره من ایران برم و خودش هم میگه چون من ترک هستم می ترسم که بیام و دچار مشکل شم هر چقدر هم میگم مشکلی پیش نمیاد اما میگه نه
6- میترسم خسیس باشه اما نمیدونم از کجا بفهمم
7- از ابراز نظر کردن میترسم
میشه لطفا بگید اینها قابل حل شدن هست یا نه؟

پاسخ ها

- مشاور سایت

1397/5/16 14:29 مدت زمان عضویت:2623 روز

سلام دوست عزیز در مورد مضوعاتی که ذکر کردید همه انها قابل حل هستند اابته با درایت کامل شما .شما باید از او بخواهید که زمانی را برای تفریح شما در نظر بگیرید و بعضی مواقع برای خوردن غذا به رستوران بروید هر مردی دوبار تربیت میشود یک بار مادرش و دیگری همسرش پس شما خودتان دوست داشتید که اینگونه برخورد شود .از این به بعد تغییر رویه دهید و خواسته هایتان را به او بگویید .

غزل ****

1397/5/15 08:08 مدت زمان عضویت:2552 روز

با سلام و خسته نباشيد
ببخشيد من يك سوْال داشتم
در ابتداي اشنايي بايد به طرف مقابل بگم كه خونوادم از اينكه با شما صحبت ميكنم و با هم بيرون ميريم خبر دارن يا نه؟
واقعا چطور درسته؟
من همه چي رو به مادرم ميگم اما نميدونم اينكه به طرف مقابل بگم مادرم اطلاع داره درسته يا نه ؟
اگر بگم اطلاع ندارن خب اين برداشت ميشه كه همه كاري پنهاني انجام ميدم و اگر هم بگم اطلاع دارن يعني اينكه از ابتدا موافقن و مخالفتي ندارن
البته با توجه به شرايط من كه در شهري جدا از خونوادم زندگي ميكنم و خونه مستقل دارم
نميدونم طرف مقابل چطور برداشت ميكنه
ميشه راهنمايي كنين ؟
ميشه خانوم نصري در مورد اينكه از چه زماني بگيم خونواده ها در جريان باشن ، در لايو توضيخ بدن چون تا حالا در اين مورد توضيح ندادن
با تشكر فراوان

پاسخ ها

- مشاور سایت

1397/5/15 13:56 مدت زمان عضویت:2623 روز

سلام دوست عزیز بیان کردن اینکه خانواده تان از ارتباط شما اطلاع دارند هیچ موردی ندارد چه بسا از بسیاری از مسائل پیشگیری هم میکند .شما حد و مرزهای رابطه را رعایت کنید .

دنیا قاسمی

1397/5/14 23:56 مدت زمان عضویت:2488 روز

سلام خدمت خانم نصری عزیزم
پریسا جان من تقریبا هم سن شما هستم و تجربه ای مثل شما داشتم با این تفاوت که شش سال زندگی کردم و فرزندی نداشتم. بنابراین تمام حرف ها و حتی گریه های شمارو با تک تک سلول های بدنم احساس می‌کردم. با اینکه الان حدود 7 سال از زمان جداییم میگذره ولی هنوز ازدواج نکردم و دلیلشم ترس عمیقیه که دارم. یه روز به صورت تصادف با کانال تلگرامتون آشنا شدم و دیدم دقیقا حرفای شما همون چیزیه که باید بدونم. بنابراین عضو اینستاگرامتون شدم و به تمام لایواتون گوش میکردم. تا اینکه بالاخره تونستم پکیجتونو تهیه کنم. من نه تنها جلسات رو کامل و چندبار میبینم بلکه یه دفتر خوشگل خریدم و نکات فوق العاده ای رو که میگید مینویسم.
جلسه اول خیلی عالی بود اینکه یاد بگیرم چطور یه زن جذاب باشم. البته با سیلی خوردن از روزگار یه چیزایی رو یادگرفتم ولی چرا با بیان شیرین و کاربردی شما یاد نگیرم. این جلسه یه جوراییم اعتماد بنفسم و بالابرد و خیلی از نکاتی که لازمه هر زن و دختری بدونه رو بیان کرد. اینایی که شما میگید رو توی هیچ کتاب و درس و دانشگاهی یاد ما ندادن. من تحصیل کرده هستم. توی تمام این سالها به اندازه موهای سرم تاریخ از انواع مختلفش پاس مردم ولی یه واحد درس زندگی نداشتیم و این واقعا تاسف باره.
به هرحال پریسای عزیزم از دیدن این همه موفقیت در زندگیت واقعا لذت میبرم و من هم میخوام مثل شما زن فوق العاده ای باشم. فدای شما دنیا

فرشته ایزانلو

1397/5/14 17:57 مدت زمان عضویت:2376 روز

سلام خانم نصری عزیز اول از همه من شماروخیلی دوس دارم. خیلی خوبه ک هستین. من پکتون رو تهیه کردم و نگاه کردم دی وی دی هارو... من دخترمجرد 25 ساله هستم .عرضم ب حضورتون من تو این مدت تا به این سن خاستگار چندانی نداشتم اما همونایی هم ک اومدن از همشون چندشم میشدوحسی بهشون نداشتم وهم باعقل وهم باحساس بهم نمیخوندن و ردشون میکردم..تا اینکه پارسال همین موقع یعنی مرداد ماه بودکیه خاستگاری برام اومد منو توی محیط کارم دیده بود البته درمسیر رفت و امید خونمون هم منو میدی چون همیسه ازمحل کارش ردمیشد.ایشون بلافاصله اومدن خاستگاری و یه شب جلسه برگزاری اشناییت برگزارشد برای خونواده ها..ما کلا ارتباط دوستی نداشتیم چون مستقیم اومد خاستگاری.ایشون قبلا یه ازدواج ناموفقدوماهه داشتن و بین تمام خاستگاررام تک بود و تمام معیارهایی ک میخواستم رو داشتن منتها ماتوشهرمون رسم نییت ک نامزدی یا عقدموقت داشته باشیم ما سریع عقدمیکنیم . اما ایشون بعدازجلسه اول دوروز با تاخیر جلسه دوم رو قرارشو مادرشون با مادرم گزاشتن که نرسیده ب شب جلسه خاستگاری رو کنسل کردن و منخیلی افسوس خوردم چون پسره همه چیزشاباب دلم بود خودم رفتم محترمانهباهاش حرف زدم و پسره ازصحبتم و نوع برخوردم خوشش اومدو دوباره رفت ک بامادرش صحبت کنه و همون شب بخاطرمن با مادرشون توخونه بحث بزرگی کردن .میگفت خونوادم ب کل مخالفن منم گفتم مشکل از منه ؟گفت نخ مشکل خودتون نیستین خونوادتونه..من هرچی گفتم شما رفتین تحقیقات؟گفت نه منم حرفشو باور کردم تااینکه الان خاستگار برای منو خواهرم نیاد میبینیم همسایه های سی سالمون عمدا دارن ازخونواده ما بدمیگن درواقع چن تا همسایه داریم ک از خونواده های دختر دار تحقیقات خیلی بدی میدن عبارتهایی مثل اینکه خونوادشون بی فرهنگن و فلان و این حرفا خدا ازشچن نگزره چون ما واقعا تاحالا ازارمون ب مورچه هم نرسیده و خانواده تحصیل کرده بافرهنگی داریم.من با این اقا رابطموادامه دادم تاجاییکه رابطمون فقط ب دوستی محض تبدیل شد و ازحالت ازدواجی خارج شده بود و ب مدت یک سال باهاش بودم تا اینکه رفت خاستگاری یکی دیگه و من داغون شدم خیلی ازفروردین ارتباطم روکات کردم اما ایشون ازدواجشون نشد و دوبتره درحد پیام هرازگاهی هفته ای یه بار اینا پیام میدادیم تاجاییکه من با پکهای شما اشناشدم و الان رابطه رو بای دادم.اما سوالی ک دارم اینه ک من شک دارم ک اونا تحقیقات نیومده باشن اخه تو یه شب خانوادش مگه ازما چی دیدن ک اینقد محالفت سرسخت میکنن تازه حد خونوادشونم خیلی بالا نیست تقریبا عین همیم و الان میخوام برم بهش بگم ک تو اگه اومدی تحقیقات همسایه های ما ازحسادتشون تحقیقات بد دادن و گفتم برای بار اخر حرفام رو روک و راست باهاش بزنم و بگم من چون دوست داشتم باهات ارتباط گرفتم وگرنه احمق نبودم ک با خاستگارم ارتباط برقرارکنم واینکه بگم خچنواده ما ب لحاظ فرهنگیو طبقاای اختلاف چندانی با شما ندارن و بعضیها ب دشمنی از پشت سرمرن بد گفتن و بهش بگم فقط اومدم حرفام رو بزنم وبرم... و اینکه وختی بفهمه همسایه های ما راجب دخترای محل و خونواده هلشون بد میگن شاید متقاعد شه ک خانوادش اشتباه میکنن و شاید یه درصد بخواد رو من دوباره فکر کنه البته من دیگه نمیخوام رابطم رو لاهاش ادامه بدم فقط همینو بهش میخوام بگن ک اگه خوتست بیاد اگرم نه تموم شه بره..لطفا راهنماییم کنین پریساجون ممنونتونم.

پاسخ ها

- مشاور سایت

1397/5/15 13:15 مدت زمان عضویت:2623 روز

سلام دوست عزیز ازدواج که به اجبار نمیشود اگر این اقا تمایل به ازدواج با شما را داشت قطعا با خانوادش صحبت میکرد و انها را قانع میکرد با توجه به یک بار نامزدی او و خواستگاری رفتن و بهم خوردن مراسمش میشه فهمید که او بدون ایراد نیست شما سعی نکنید دوباره رابطه را برگردانید.با توجه به مخالفتهای خانواده و پسر در اینده به مشکل برخورد میکنید.

Leila Jarahpour

1397/5/14 15:23 مدت زمان عضویت:2546 روز

عالیه

48
49
50
51
52
53
54
» صفحه: 50 از 60

به من اطلاع بده!

همین الان کلیک کن و بیا سایت جدید

کلوپ دانشجویان نامزدی هدفمند

پریسا نصری

همفکری دانشجویان برای نامزدی هدفمند

درج گزارش و نظر در جلسات

گزارش پایانی دانشجویان

فایل شماره 1 ویژه دانشجویان

پاسخ1- رفتارمان در جامعه

پاسخ2 - لغزش

پاسخ3 - تغییر رفتار نامزدم

پاسخ4 - ارتباط دوباره در یک ارتباط بهم خورده

پاسخ6 - برقراری ارتباط و فن بیان

پاسخ7 - ارتباط با فرد بدبین

پاسخ 8 - ابهام در قانون 5

پاسخ9 - نگران سرد شدن احساس بین من و نامزدم هستم

پاسخ 10 - من در خارج از کشورم و ...

مکمل آموزشی: رابطه عاطفی

پاسخ 11 - وابستگی و رفتار با نامزد

پاسخ 12 - نامزدی در کشور نروژ

پاسخ 13 - شبکه های مجازی

فایل صوتی - جلسه اول

فایل صوتی - جلسه دوم

فایل صوتی - جلسه سوم

فایل صوتی - جلسه چهارم

فایل صوتی - جلسه پنجم

فایل صوتی - جلسه ششم

فایل صوتی - جلسه هفتم

فایل صوتی - جلسه هشتم

فایل صوتی - جلسه نهم

فایل صوتی - جلسه دهم

جزوه نامزدی هدفمند

کتاب ارتباط موثر

طرحواره درمانی - قسمت1

طرحواره درمانی - قسمت2

طرحواره درمانی - قسمت3

طرحواره درمانی - قسمت4

طرحواره درمانی - قسمت5

طرحواره درمانی - قسمت6

طرحواره درمانی - قسمت 7

طرحواره درمانی - قسمت 8

طرحواره درمانی - قسمت 9 (زمان: 24دقیقه)

طرحواره درمانی - قسمت 10 (زمان: 28دقیقه)

طرحواره درمانی - قسمت 11 (زمان: 23دقیقه)

طرحواره درمانی - قسمت 12 (زمان: 21دقیقه)

طرحواره درمانی - قسمت 13 (زمان: 15دقیقه)

طرحواره درمانی - قسمت 14 (زمان: 28دقیقه)

ثبت نظر و یا سوال

کلوپ دانشجویان نامزدی هدفمند

کلوپ دانشجویان هنر زن بودن

کلوپ سلطان زندگی من

دوره دانلودی جادوی زنان آفرودیت

دوره دانلودی آنیرود

دوره آموزشی جامع زنان باهوش

دوره دانلودی زنان آلفا

زبان بدن چیست؟

دوره دانلودی رازهای زنان خوشبخت - زنان باهوش 2

دوره دانلودی نامزدی هدفمند

دوره دانلودی هنر زن بودن

دوره دانلودی اعتماد به نفس

دانلود کتاب صوتی 4 اثر فلورانس اسکاول شین

دانلود کتاب صوتی کیمیاگر پائولو کوئیلو

دانلود کتاب صوتی ثروتمندترین مرد بابل