نام کاربر
سلام،
من مدتی بودبا پسر آشنامون که دو سال از من کوچیکتر دوست معمولی بودیم کم کم متوجه تغییر رفتاراش شدم و متوجه شدم بهم علاقه داره و خودمم بهش علاقمند شدم.
ولی هیچکدوم بهم ابراز علاقه نکردیم بعد یه مدت سر خواستگارم که خودم در جریانش گذاشته بودم با هم بحثمون شد و از هم دلخور شدیم دیگه با هم ارتباطی نداشتیم و بهم پیام نمیدادیم بعد یه مدت که با هم آشتی کردیم بهم پیام میداد رفتاراش تغییر کرد.
و من متوجه 1 نفر سومی تو رابطمون شدم که پسر بود که ادم خوبی هم نیست.
خودش از رابطه این دوستش با خانمای دیگه بهم گفته بود قبلا.
بعد یه مدت اینجور که حدس میزنم دوستش این و با یه خانم 20 سال از خودش بزرگتر آشنا میکنه. اون خانم تحریکش میکنه بر علیه من و همیشه بین ما رو خراب میکنه وقتایی که با هم حرف می زنیم تا خودشه خوبه ولی بعضی اوقات انگار پیامای اون خانم و برام کپی میکنه با هم که حرف زدیم یه بار بهم ابراز علاقه کرد دفعه بعد که همدیگه رو دیدیم من بهش ابراز علاقه کردم گفت ما با هم آینده ای نداریم.
بخاطر اینکه مریض و سرطان داره ومن ازش فاصله گرفتم واسه اینکه یه بار ابراز علاقه میکرد یه بار میخواست من و از خودش دور کنه و برای امتحان کردنم به اون زن گفت تو قرار ملاقاتمون بهش زنگ بزنه و نقش دوست دخترش و بازی کنه من مطمئنم این مدل رفتار اصلا رفتار خودش نیست میدونستم نقشه های اون خانمست که همه چی و خراب کنه خیلی ازش دلخور شدم.
و نسبت بهش سرد شدم بهم پیام میداد چرا باهام اینجوری رفتار میکنی رفتارات اذیتم میکنه گفتم فکر نکن از رابطتت با یه زن هم سن مادرت اطلاع ندارم همه رفتارای زشت و امتحان کردنات تو این مدت بخاطر چیزای زشتی که از این زن یاد گرفتی تهدیدشون کردم گفتم با ابرو اون زن پیش شوهر و بچه هاش بازی میکنم اولش فقط خواست قانعم کنه که من رابطه ای که تو فکر میکنی و باهاش ندارم ویر یا زود ولش میکنم اون زن بهم کمک کردو مدیونشم بعد روز به روز بخاطر تحریک های اون زن عصبانیتش بیشتر میشد و روز اخر تهدیدم کرد دیگه سمتم نیا و اسمم و نیار سمت زندگی اون زن نرو وگرنه خودت میدونی من موندم چه جوری این زن و ازش دور کنم؟؟؟
وقتی حالا میگه سمتم نیا تو رو خدا جز فراموش کردنش راهی دیگه نشونم بدین راهنماییم کنید که چه جوری بهش امید به زندگی بدم بخاطر مریضیش وقتی میدونم دلیل فاصله گرفتنش از من بخاطر این مریضی و دلیل نزدیک شدنش به این زن بخاطر اعتماد به نفس پایینشه خود استاد نصری تو پکیچشون گفتن اونایی که اعتماد به نفس پایینی دارن دهن بینی میکنن و فکر میکنن طرفشون صفر تا صد فکری و داره و اون پسری نیست که با هر دختر و زنی راحت رابطه برقرار کنه من خوب میشناسمش...
من مدتی بودبا پسر آشنامون که دو سال از من کوچیکتر دوست معمولی بودیم کم کم متوجه تغییر رفتاراش شدم و متوجه شدم بهم علاقه داره و خودمم بهش علاقمند شدم.
ولی هیچکدوم بهم ابراز علاقه نکردیم بعد یه مدت سر خواستگارم که خودم در جریانش گذاشته بودم با هم بحثمون شد و از هم دلخور شدیم دیگه با هم ارتباطی نداشتیم و بهم پیام نمیدادیم بعد یه مدت که با هم آشتی کردیم بهم پیام میداد رفتاراش تغییر کرد.
و من متوجه 1 نفر سومی تو رابطمون شدم که پسر بود که ادم خوبی هم نیست.
خودش از رابطه این دوستش با خانمای دیگه بهم گفته بود قبلا.
بعد یه مدت اینجور که حدس میزنم دوستش این و با یه خانم 20 سال از خودش بزرگتر آشنا میکنه. اون خانم تحریکش میکنه بر علیه من و همیشه بین ما رو خراب میکنه وقتایی که با هم حرف می زنیم تا خودشه خوبه ولی بعضی اوقات انگار پیامای اون خانم و برام کپی میکنه با هم که حرف زدیم یه بار بهم ابراز علاقه کرد دفعه بعد که همدیگه رو دیدیم من بهش ابراز علاقه کردم گفت ما با هم آینده ای نداریم.
بخاطر اینکه مریض و سرطان داره ومن ازش فاصله گرفتم واسه اینکه یه بار ابراز علاقه میکرد یه بار میخواست من و از خودش دور کنه و برای امتحان کردنم به اون زن گفت تو قرار ملاقاتمون بهش زنگ بزنه و نقش دوست دخترش و بازی کنه من مطمئنم این مدل رفتار اصلا رفتار خودش نیست میدونستم نقشه های اون خانمست که همه چی و خراب کنه خیلی ازش دلخور شدم.
و نسبت بهش سرد شدم بهم پیام میداد چرا باهام اینجوری رفتار میکنی رفتارات اذیتم میکنه گفتم فکر نکن از رابطتت با یه زن هم سن مادرت اطلاع ندارم همه رفتارای زشت و امتحان کردنات تو این مدت بخاطر چیزای زشتی که از این زن یاد گرفتی تهدیدشون کردم گفتم با ابرو اون زن پیش شوهر و بچه هاش بازی میکنم اولش فقط خواست قانعم کنه که من رابطه ای که تو فکر میکنی و باهاش ندارم ویر یا زود ولش میکنم اون زن بهم کمک کردو مدیونشم بعد روز به روز بخاطر تحریک های اون زن عصبانیتش بیشتر میشد و روز اخر تهدیدم کرد دیگه سمتم نیا و اسمم و نیار سمت زندگی اون زن نرو وگرنه خودت میدونی من موندم چه جوری این زن و ازش دور کنم؟؟؟
وقتی حالا میگه سمتم نیا تو رو خدا جز فراموش کردنش راهی دیگه نشونم بدین راهنماییم کنید که چه جوری بهش امید به زندگی بدم بخاطر مریضیش وقتی میدونم دلیل فاصله گرفتنش از من بخاطر این مریضی و دلیل نزدیک شدنش به این زن بخاطر اعتماد به نفس پایینشه خود استاد نصری تو پکیچشون گفتن اونایی که اعتماد به نفس پایینی دارن دهن بینی میکنن و فکر میکنن طرفشون صفر تا صد فکری و داره و اون پسری نیست که با هر دختر و زنی راحت رابطه برقرار کنه من خوب میشناسمش...
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
نتیجه‌ای یافت نشد.