پاسخ به سوالات شما

سیمین هستم ضمن عرض سلام وتبریک سال نو،آرزوی موفقیت برای سرکار خانم دکتر نصری وتیم محبوبشان
سئوالی داشتم اگر خانمی در شرایط ازداوج باشد وبه دلیلی استقلال مالی هم نداشته باد وبه علت اینکه پدر ومادرش فوت کرده اند یکی‌از اعضا خانواده اش شدیدا به ایشان وابستگی عاطفی دارد وخانم هم حدودا 60 ساله میباشد آیا درست که بخاطر وابستگی‌ این عضو خانواده از ازدواج منصرف شود

سلام دختری هستم 26 ساله، 6 سال قبل که دانشجو بودم یکی از همکلاسی هام بهم ابراز علاقه میکرد و خیلی اصرار داشت که با هم اشنا بشیم اما من دوس نداشتم ، ولی اون خیلی به من علاقه مند شده بود، از زندگیش برام میگفت از گذشتش و از برنامه هاش، سر هر فرصتی که میشد پیام میداد و میخواس بهم نزدیک بشه ، همیشه از طرز فکر و نگاهش به زندگی خوشم میومده ولی چیزی که باعث میشد زیر بار رابطه نرم گذشتش بود، متاسفانه روابط جنسی زیادی داشت ولی میگفت اگر توی زندگیم باشی میذارمش کنار و عوض میشم. من اعتماد نکردم و بعد از دانشگاه سه سال از هم خبر نداشتیم تا اینکه دوباره بهم پیشنهاد ازدواج داد و گفت تو این مدت فراموشم نکرده و هنوزم بهم علاقه منده اما بازم که صحبت کردیم فهمیدم روال قبل رو توی زندگیش داشته و تو این سه سال هم با کسای دیگ رابطه ی جنسی داشته و هنوزم میگه تو باشی به کسی دیگه ای احتیاجی ندارم و کسی به چشمم نمیاد که بخوام اینکارو بکنم. و اصرار داره که بهش یه فرصت بدم. فرصت دادن به ادمی با چنین گذشته ای کار درستی هس؟

سلام من یک سال که میشه عقد کردم ولی هچ رابطه خوبی ندارم قبل از عقد رابطه مون خیلی خوب بود ولی الان که عقد کردیم رابطه اصلا ن تعریفی نداره فقط میخواد من همش زنگ بزنم تا حال خودم و خودش ببپرس یه دو سه باری سعی کردم که خوب بشه اما نشد دارم اذاب میکشم نمیدونم چکار کنم حتا جواب پیام هم نمیده خواهش میکنم راهنمایم کنید

سلام پریسای عزیزم
من خواستگاری دارم که از من 2 سال و 2 ماه کو چکتره ایشون 32 سالشونه .شرایط دیگه مون تقریبا با هم هماهنگ هست ولی من نگرانه این اختلاف سنی هستم
از طرفی کیس مناسبی که از من بزرگتر باشه هم پیدا نکردم
نظر شماچیه به نظرتون ممکنه این اختلاف سنی ام با ایشون بعدها بهم صدمه بزنه یا ایشون بهم کنایه ای بزنه در صورتی که الان می گن براشون مهم نیس

سلام با تشکر از ویدئو های خیلی خوب و تاثیر گذارتون
همسرمن خیانت های ریز و درشتی انجام میده و وقتی من میفهمم گریه و التماس که ببخشم و همون موقع هم تمومش کنم.همسرم دروغگوی ماهری هست و وقتی تو زندگی چیزهای میبینم که کلا بوی خیانت میده و ازش سوال میکنم با دروغ قضیه رو سر هم میاره،ولی چون معما اون جوری که من قانع بشم حل نشده همیشه ذهنم درگیر.همسرم از ظاهر خیلی دوستم داره و زبانی و عملی این رو ثابت میکنه ولی این کارهای ریز و درشتی که ازش میبینم منو خیلی دو دل میکنه که بهش اعتماد کنم یا نه.

سلام خسته نباشین من سوال پرسیدم ولی کسی پاسخگوی سوالم‌نبوده میشه لطفا جواب سوالات منو بدین

با سلام،دختری هستم 22 ساله.از وقتی یادم میاد سرم تو درس و کتاب بوده خیلی اهل بیرون رفتن نبودم سرگرمیم درس خوندنم بود رفتم دانشگاه بازم همونجور بودم.ترم دوم بودم همکلاسیام درمورد یکی از پسرای کلاسمون حرف میزدن میگفتن ازش مشخصه که بهت علاقه داره این حرفا رو که شنیدم نمیدونم چرا ناخودآگاه ی ترسی اومد سراغم کلا سعی میکردم تو چشمش نباشم تو حیطه ی درسی هم کلا جوابشو نمیدادم. بعد ی مدت یهو به خودم اومدم دیدم تو ذهنم رفته رفته بهش وابسته شدم همش بهش فکر میکردم دیگه دوست نداشتم ازش فرار کنم دوست داشتم بیاد جلو اگه بهم علاقه ای داره حرفشو بزنه ولی نیومد.حس میکنم الان من بهش علاقه دارم ولی اون از اول علاقه ای نداشته از برخورد الانش میتونم حس کنم که واسش چقد بی اهمیتم همش فکر میکنم حتما ی عیبی دارم که برخوردش حتی نگاهش با ترمای اول کلی فرق کرده. من از اول از این جریانای عشق و عاشقی دور بودم فاصله داشتم اصلا فکر نمیکردم به همچین چیزایی.الان چیکار کنم که بشم مثل قبل؟ که پاک کنم فکرشو از ذهنم پاک کنم علاقه ای رو که بهش دارم از قلبم؟تمرکز ندارم دیگه اذیت میشم وقتی میبینمش خسته شدم از این علاقه ی پنهانی توی قلبم.

سلام،لطفاً راجب کسایی ک یکبار جدا شدن و میخوان ک وارد رابطه جدیدی بشن هم توضیح بدین.من 2،3سال عقد کرده بودم جداشدم سنمم کمه 21سالمه رابطه ام داشتم، الان با هرکسی ک آشنا میشم وقتی میفهمه من عقد کرده بودم و رابطه هم داشتم منو ترک میکنه. پیشنهاد رابطه جنسی ام ک میدن من قبول نمیکنم. یکبار با یکی بودم چندماه باهم بودیم قصدشم ازدواج بود بعد گفتم من گذشتم اینجوریه دیگه نخواست با من ازدواج کنه و گفت ک باهم بمونیم تا وقتی ازدواج کنی ولی من قبول نکردم و رابطرو تموم کردم خیلی ام اذیت شدیم، دفعه بعدی ک وارد رابطه شدم طرف قصدش ازدواج بود از اولش، من این سری همون اول گفتم ک گذشتم اینجوریه ولی بازم ب سرانجام نرسید خانوادشو بهونه کرد ک منو اینجوری قبول نمیکنن. لطفاً راهنماییم کنید من رفتار مناسب با شرایطم رو بلد نیستم.
از اینکه راجبم بد فکر میشه خیلی اذیت میشم ،فکر میکنن چون جدا شدم پس رابطه ام با افراد مختلف داشتم درصورتی ک اینجوری نیست من حتی ظاهرم و نوع پوششم جوری نیست ک کسی راجبم فکری کنه خیلی معمولیم.من چطور میتونم اینو ثابت کنم؟ درمجموع یکم راجب این مدل شرایط صحبت کنید ممنون میشم من همیشه صحبتهای شمارو دنبال کردم ولی زیاد راجب این مسئله صحبت نکردید. مرسی از وقتی ک گذاشتید و پیامم رو خوندید❤️

سلام خواهش میکنم.راهنماییم کنید.من نمیدونم این دردو به کی بگم.خواهر من اذرماه امسال ازدواج کرد.خودش معلمه وشوهرش پرستاره.خانواده مامحصل ومذهبی هستش.خانواده داماد هم همینطور.حتی داماد حاجی هم هست.خواهرم خواستگارای زیادی داشت که پولداربودن-خونه ماشین داشتن ازکارمندبانک بگیر تا استاددانشگاه.ما این یکی روفقط واسه اینکه حاجی بودوتعریفش کردن قبولش کردیم چون ملاک اصلی ماخوب بودن شخصه.ایشون نه ماشین داشتن نه خونه نه قیافه درست حسابی نه خانواده پولدار نه شغل درست حسابی که پرستاره. ماحتی باانتقالیش هم کناراومده بودیم.5سال تعهد داشت تهران.تازه خواهرم خواستگارای قبلی روفقط به خاطر اینکه فرزند اخری بودن ونگه داری از والدین به عهدشون بود رد کرد. اما این رو بااینکه فرزن اولی بود این شرایط رو واسه بعد ازمستقل شدن قبول کرد. درکل میخام بگم همه سختی هاشو به جون خرید فقط به خاطر اینکه گفته بون پسرخوبیه. بعد ازدواجشون من متوجه شدم که ایشون لواط میکنند به قولی همجنسبازند. مثلا بادوستاش یا توخوابگاه. البته توبیمارستان هم کارمیکنند. میگن توبیمارستان هم از این کارازیادمیکنند.درکل من اطمینان دارم که لواط کردن ومدرکی هم ندارم.ولی اگه به خواهرم بگم مطمئنم حرفم روباورمیکنن.لواط کارحرامیه حتی گفتن از زناهم گناهش بیشتره ومجازاتش اعدام هم میشه. طرف بعد میاد مسجد نماز میخونه. هیچکی هم خبر نداره داره چیکار میکنه؟ ماخانواده ای نیستیم که بگیم واسه نگه داشتن آبرو اشکال نداره.چون این کارها توخانواده مون به شدت زشت ومنکره.اگه بگم قطعا به فکر طلاق میفتن.کسی که حیانداره واینکارومیکنه ازچی معلوم شاید زنا هم کرده باشه. ببخشیدا چون وقتی نامزد بودن خواهرم تعریف میکرد که بهش میگفته این کار خیلی حال میده یا واسه این حرکت تخت لازمه بهتر...همه چی میدونه. دوستاش هم هیزن. درکل به این مطمئن نیستم ولی لواط رو مطمئنم وکمی از زنانداره. فقط به خاطر اینکه پسرباخداییه قبولش کردیم. من ازاول بااین ازدواج مخالف بودم... خمن امسال کنکوردارم اگه بگم کلا بااین مشکلات نمیتونم درس بخونم.ولی من نمیخوام واسه حفظ ابرو مخفی کنم. این واقعیت داره تودلم سنگینی میکنه. فشارم هم پایینه خانوادم میگن چه مشکلی داری تو؟ چی کارکنم؟اگه خواهرم باردار بشه چی؟بعد اینکه من پنهونی متوجه شدم.اگه گوشی داشتم تلگرام خواهرم میرفتم همه واقعیتو بهش میگفتم. تابعد کنکوربایدصبرکنم. اینا طلاق بگیرن به نظرتون؟چون من خودم یه جوری شدم خانواده وخواهرم که بیشترازمن مذهبینوازاین کارامتنفرن .بااین آدما فقط کسایی میتونن زندگی کنن که مثل خودشون باشن. این ادم باحیوان که فرقی نداره؟ خواهش میکنم اگه کوتاه هم باشه راهنماییم کنید.

سلام خواهش میکنم.راهنماییم کنید.من نمیدونم این دردو به کی بگم.خواهر من اذرماه امسال ازدواج کرد.خودش معلمه وشوهرش پرستاره.خانواده مامحصل ومذهبی هستش.خانواده داماد هم همینطور.حتی داماد حاجی هم هست.خواهرم خواستگارای زیادی داشت که پولداربودن-خونه ماشین داشتن ازکارمندبانک بگیر تا استاددانشگاه.ما این یکی روفقط واسه اینکه حاجی بودوتعریفش کردن قبولش کردیم چون ملاک اصلی ماخوب بودن شخصه.ایشون نه ماشین داشتن نه خونه نه قیافه درست حسابی نه خانواده پولدار نه شغل درست حسابی که پرستاره. ماحتی باانتقالیش هم کناراومده بودیم.5سال تعهد داشت تهران.تازه خواهرم خواستگارای قبلی روفقط به خاطر اینکه فرزند اخری بودن ونگه داری از والدین به عهدشون بود رد کرد. اما این رو بااینکه فرزن اولی بود این شرایط رو واسه بعد ازمستقل شدن قبول کرد. درکل میخام بگم همه سختی هاشو به جون خرید فقط به خاطر اینکه گفته بون پسرخوبیه. بعد ازدواجشون من متوجه شدم که ایشون لواط میکنند به قولی همجنسبازند. مثلا بادوستاش یا توخوابگاه. البته توبیمارستان هم کارمیکنند. میگن توبیمارستان هم از این کارازیادمیکنند.درکل من اطمینان دارم که لواط کردن ومدرکی هم ندارم.ولی اگه به خواهرم بگم مطمئنم حرفم روباورمیکنن.لواط کارحرامیه حتی گفتن از زناهم گناهش بیشتره ومجازاتش اعدام هم میشه. طرف بعد میاد مسجد نماز میخونه. هیچکی هم خبر نداره داره چیکار میکنه؟ ماخانواده ای نیستیم که بگیم واسه نگه داشتن آبرو اشکال نداره.چون این کارها توخانواده مون به شدت زشت ومنکره.اگه بگم قطعا به فکر طلاق میفتن.کسی که حیانداره واینکارومیکنه ازچی معلوم شاید زنا هم کرده باشه. ببخشیدا چون وقتی نامزد بودن خواهرم تعریف میکرد که بهش میگفته این کار خیلی حال میده یا واسه این حرکت تخت لازمه بهتر...همه چی میدونه. دوستاش هم هیزن. درکل به این مطمئن نیستم ولی لواط رو مطمئنم وکمی از زنانداره. فقط به خاطر اینکه پسرباخداییه قبولش کردیم. من ازاول بااین ازدواج مخالف بودم... خمن امسال کنکوردارم اگه بگم کلا بااین مشکلات نمیتونم درس بخونم.ولی من نمیخوام واسه حفظ ابرو مخفی کنم. این واقعیت داره تودلم سنگینی میکنه. فشارم هم پایینه خانوادم میگن چه مشکلی داری تو؟ چی کارکنم؟اگه خواهرم باردار بشه چی؟بعد اینکه من پنهونی متوجه شدم.اگه گوشی داشتم تلگرام خواهرم میرفتم همه واقعیتو بهش میگفتم. تابعد کنکوربایدصبرکنم. اینا طلاق بگیرن به نظرتون؟چون من خودم یه جوری شدم خانواده وخواهرم که بیشترازمن مذهبینوازاین کارامتنفرن .بااین آدما فقط کسایی میتونن زندگی کنن که مثل خودشون باشن. این ادم باحیوان که فرقی نداره؟ خواهش میکنم اگه کوتاه هم باشه راهنماییم کنید.

سلام ببخشین میخاستم بگم ایا میشه با پسری که 15سال بامن اختلاف سنی داره ازدواج کنم ایابعدامشکلی میشه

با سلام .حدود 13ساله ازدواج کردمو 3تا بچه دارم .شوهرم مرد با محبت و خیلی عاطفی هست .ولی تا الان چندین بار به من خیانت کر ده و زن صیقه کرده.هر بار هم که من متوجه میشدم از اونا جدا میشد .تا این که سه ماه پیش یهطور قطعی به من گفت میخوام زن بگیرم (دائم) .من هم بهشون گفتم که من زنی نیستم که بخوام زن دیگه ای بیاد تو زندگیم .توی این مدت 13سال شوهرم خواسته هایی ازم داشتن که من زیاد اونارو نتونستم براورده کنم .یعنی به اون آگاهی نرسیده بودم .که الان حدود 2ما هست که تغیراتی اساسی در خودم بوجود اوردم که شوهرم از من میخواست .ولی باز هم با این وجود شوهرم میگه قبل از این که شما تصمیم به تغیر خودت بگیری من قول ازدواج به یه خانوم رو دادم و تعهد دادم ..شوهرم میگه به اون خانوم هم گفتم که خانومم به طور معجزه تغیر کرده و محکم وایستاده پای زندگیش .و این که اون خانوم قصد رفتن داره و با من نمیمونه ولی من نمیتونم .در حال حاضر هم اینو میدونم که همسرم اون رو صیقه کرده و با هم رابطه دارن ولی شوهرم اینو نمیدونه .هر وقت که حرفش پیش میاد شوهرم یه چیز میگه .یه بار میگه من تعهد دادم و اون ضربه میخوره .یه بار میگه برد با تویه .یه بار میگه من باید یه زن بگیرم ...و این که بیشتر اینو میگه که یکی باشه که از لحاظ مالی کمک کنه بهشو یه حامی مالی داشته باشه.خلاصه هر وقت یه بهونه ای میاره واسه داشتن اون زن. . نمیدونم واقعا چیکار کنم .الان از هر لحاظ به جایی رسوند خودمو که شوهرم آرزوشو داشت .ولی چون این زن کنارشه نمیتونه منو باور کنهه .و اینکه الان یک ماهه که با مشاور داریم پیش میریم ولی شوهرم اصن در مورد اون زن تصمیمی نگرفته .کمکم کنین که چطور بخام ازش که اون زن رو بیخیال بشه .و اینو اضافه کنم که شوهرم قدرت نه گفتنشون فوقلعاده ضعیف هست .زندگیمو نمیخوام از دست بدم.راهنماییم کنین که چیکار کنم .سپاسگذارم

سلام خانم نصری عزیز بابته تمامی برنامه های خوبتون ممنونم من با یکی از اقوام یک سال و نیم هست به قشد شناخت برای ازدواج در ارتباطیم توی این مدت یک ماه خوبه خوبه ولی با کوچکتریتن حرف من گیزاره میره و همه چیزو تموم میکنه تا چندماه بعد دوباره با عذر خواهی برمیگرده و هربار میگه یه فرصت به جفتمون میدم ولی مقصر توییمن واقعا دوستش دارم همه کاری براش کردم پکیج شمارو هم گرفتم عمل کردم بهش ولی به هرحال همه ادم ها یه رفتارهای اشتباهی دارن الان باز هگه چیزو تموم کرده ترس از دست دادن زندگیمو گرفته لطفا راهنماییم کنین

با سلام خسته نباشید من 2 سال که با همسرم عقد کردم ولی ایشون خیلی حاشیه ای و اصلا تمام رفتار ها و حرف های من رو منفی میبینه و قضاوت های جورواجور میکنه و روابط نزدیکی نداریم چون دوری میکنه.میخواستم بدونم که این پکیج برای من کاربرد داره برای کنترل کسایی که همچین شخصیتی دارند.؟

سلام،من با یه اقایی بودم که اون اقا نمیخواست باهم باشیم و هی به من میگفت برو،الان برگشته و پشیمونه و میخواد معذرت خواهی کنه.من نمیدونم باهاش چطوری رفتار کنم و با چه لحنی باهاش صحبت کنم(دوستانه باشه یا رسمی یا بی تفاوت)،ممنون میشم راهنماییم کنید.