عضو هیئت مدیره سازمان مردم نهاد خانواده موفق با همکاری استانداری تهران با هدف تحکیم بنیان خانواده
فعالیت در حوزه بالا بردن آمار ازدواج و پایین آوردن آمار طلاق
دارای 8سال سابقه ی مطبوعاتی و فرهنگی
مدیر روابط عمومی مجله روانشناسی شادکامی
مدیر اجرایی انتشارات فریور
عضو سرای روزنامه نگاران کشور
منو همسرم 4سال پیش بواسطه دوستی وبدون رضایت خونواده هامون باهم ازدواج کردیم ولی بعدا تونستیم با رفتارامون رضایتشونو جلب کنیم به سختی زندگیمونو با هزار بدبختی بدون کمک شروع کردیم اولا خوب بودیم ولی الان باهم مشکل داریم و3ماهه ازهم دوریم وهرکی خونه پدرشه مشکل من با ایشون بخاطر بی مسئولیتی وعدم اعتماد وعدم حس امنیت مالی وعاطفی هستش من خودم شاغلم وایشون بیشتر بار مسئولیت زندگی رو دوش من انداخته وخیلی بیخیال ودر لحظه زندگی میکنه وفوق العاده وابسته به مادر وخونوادشه ولی با این وجود کلیم سر من منت میذاره که من اگه تورو دوس نداشتم میرفتم پیش خونوادم زندگی میکردم البته ناگفته نماند من خودمم زود عصبانی میشم وخیلی کمال گرا هستم الان تو این اوضاع خیلی روحیم داغونه از طرفی دوس داریم همو ولی از طرف دیگه مطمنم ایشون درس بشو نیستن عقل ومنطقم میگه تا بچه دار نشدم طلاق بگیرم ولی احساسم میگه زندگیمو خراب نکنم چون دوسش دارم خواهش میکنم کمکم کنید چون این هفته باید جواب بدم واسه طلاق یا ادامه زندگی خیلی دودلم ونگران که راه اشتباهی نرم
بعضی وقتا پیام بدم یا بزارم خودش زنگ بزنه؟ .
و دوم اینکه همش میگه تو زندگی منو خراب کردی و هر چی پول داشتم رو خرج کردی. در صورتی که دو سال بیکاریش بد ضربه لی بهمون زد و خودش وحشتناک ولخرجه. طوری که چهار ساعت راه رو هم با هواپیما میره.حتی اگر پول اصلا نداشته باشیم قرض میگیره....تو رو خدا کمکم کنید
انگار ک کاتیم ولی همینو نمیگه و من اینجوری خیلی عذاب میکشم چیکار کنم خودم بش بگم ک کات کنیم یا اصلا ب روی خودم نیارم منتظر جوابتون هستم ممنون
موضوعی که مطرح کردید را نمیتوان با یک جمله پاسخ دارد.
برای آگاهی بیشتری از خودتان پیشنهاد میکنیم دوره زنان باهوش را شرکت کنید.
چنانچه علاقمند به تهیه این دوره بودید میتوانید با شماره تماس 02188915004 ارتباط برقرار کنید.
پیروز باشید
حالا من باید صبر کنم تا ی چن ماهی بگذره بعد توقع این وفاداریو از طرفم داشته باشم یا وقتی حس میکنمو میبینم ک با دختری دیگه هم در ارتباطه بهتره ک دورش خط بکشم؟
سوال دومم اینه ک وقتی با کسی اشنا میشم برای ازدواج،معمولا توقع لب دادن و بغل و عشق بازیو دارن،درسته این کار تو مراحل شناخت؟و اینکه اگه موردی نداره بعد از چ مدت از رابطه انجام بشه ک ن اون حس کنه دختره بیش از اندازه راحتی هستیم ن خودمون حسه بی ارزشی کنیم؟
٢٤ سال سن دارم ٥ ساله ازدواج كردم همسرم١٢ سال ازم بزرگتره خونواده خيلي خوب و محترمي دارم از نظر زيبايي چيزي كم ندارم و سره كار ميرم. شوهرم هم خيلي خوبي ها داره خيلي دوسم داره مهربونه صادقه دروغگو نيست خسيس و شكاك نيست و كارو شرايط مالي خوبي داره. ولي يه مشكلي كه داريم اينه كه خيلي ادم بي توجهيه و ميل و كششي براي رابطه جنسي با من نداره تو كل ٥ سال زندگي همين جوري بوده از اول زندگي ماه به ماه يا هر ٢ ماه يكبار.. سطح تستوسترونش كمي پايين بود با اصرار من دكتر رفت ولي ميلي به ادامه درمان نداشت. چون ادم بيخياليه و زود فراموش ميكنه ادامه درمانشو.. كلا از اول زندگي ميلي به بيرون رفتن با من نداشت همش دوس داره يه نفره سومي در كناره ما باشه يا در كناره دوستاش يا در جمع بيشتر بهش حال ميده علاقه اي به خلوت با من نداره در صورتي كه من با خيليا معاشرت دارم و خيلي از رفت و امد با من لذت ميبرن ولي همسرم نه. ما اختلاف فرهنگي زيادي هم با هم داريم. وقتي ميگم ميخوام جدا شم مخالفت ميكنه ميگه من عاشقتم.. ميگه بمون تو زندگي تا من خودمو درست كنم..٢ ماه زور ميزنه خودشو تغيير بده رفتارو كردارشو ولي باز مثل سابق ميشه ادميه حرفاش با عملش يكي نيست زود فراموش ميكنه و بيخياله.. اين رفتاراش ذاتيه..سر در گمم نميدونم چيكار كنم؟ البته اينم بگم كه ما دوبار پيش مشاور رفتيم و نظرشون براي ادامه زندگي مثبت نبود