به من اطلاع بده!

با کلیک بر روی "Allow" از تخفیف ها و پیام های سایت مطلع شوید.
user-avatar
نام کاربر

از ازدواج می ترسم برای همین دچار تردید هستم

دسته بندی: مهارت های فردی
#تردید_در_انتخاب #ازدواج
1 794 4 سال پیش
سلام روزتون بخیر
دختری 26 ساله هستم و دانشجوی دکتری رشته مهندسی شیمی.
در حال حاضر روی پایانامم کار میکنم و ترجمه کردن. علاقه ای به ازدواج ندارم و دوست دارم پیشرفت کنم در کارم. اما از طرفی میترسم در زندگی تنها بمانم دلم میخواهد بچه داشته باشم ولی با کسی که همراه زندگی ام باشد، هم رشته ایم یا حداقل قبل از ازدواج محبت باشد.
خواستگاری مهندس برق دارم که وضع مالی نسبتا خوبی دارد اما اصالتا اهل ایلام (لر) هست. من پدری کرد و مادری اصفهانی دارم و خودم از 7سالگی اصفهان بزرگ شدم حتی کمی لهجه اصفهانی دارم چون به دلیل فوت پدر و اختلافات با خانواده پدر قطع ارتباط شدیم.
نمیدانم چه کنم ازدواج کنم یا نه؟؟؟
ته دلم نه هست نمیدونم برای چیست من از ازدواج میترسم؟؟؟
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
نظراتی که شامل تبلیغ به صورت لینک، نام شرکت، اشخاص خاص باشند منتشر نمی شوند.
شما میتوانید تجربه خودتان را از یک موضوع را به صورت نظر در اینجا درج کنید، و یا میتوانید از تجربه دیگران استفاده کنید.
نام و نام خانوادگی من را به دیگران نمایش نده
پرستو قهرمانی

درضمن این خواستگار من رو یکی از دوستان مادرم معرفی کرده میگه پسر خوبی نه اهل سیگار نه اهل دختر بازی هست یه کم تفاوت فرهنگ لر بودنش منو میرسونه که نمیدونم چه جورین یکی هم دوسال رفتیم دیدار اولیه در کافی شاپ بعد از 10روز تماس گرفتن برای جواب دوست مادرم میگفت مشکلشون این بوده که من سر کار نمیرم اون موقع 24سالم بود و دانشجو بعد دوباره با اصرار دوست مادرم راضی شدیم که بیان دوست مادرم چون خودشون 40سالشونه و مجرد اصرار به ازدواج من داره که من مثل اون نشم بعد از اینکه بار دوم این ها آمدن خونه ما با گل و شیرینی و پدرو مادر و عروس و برادرشان پسر خیلی راجع به کارم میپرسید خاله ام گفت که اگر دوست داشته باشه میره سر کار اگر نداشته باشه نمیره منم گفتم که دوست دارم کار کنم ولی شاید کار پیدا نکنم بعد برادر ایشان در جلسه پرسید آقای داماد چیکار کنیم ایشان گفت اجازه بدید فکر کنیم و رفتند تا دوسال بعد یعنی امسال ما اول گفتیم نه. ایشان خودشان اصرار نکردن ولی به دوست مادرم گفته بودن ما جاهای زیادی رفتیم و آقای داماد نپسنیده البته دوست مادرم گفته بود که به خواستگاری خانم دکتری رفته بوده که نه شنیده

پاسخ 4 سال پیش