کلوپ سلطان زندگی من

با عرض سلام من ٢٤سالمه زماني كه ٢٠سالم بود يه ازدواج كوتاه مدت دوماهه داشتم و جدا شدم (سنتي ) الان با يه اقايي اشنا شدم كه دقيقًا همون ادمي هست كه من ميخوام و حدود يه ماهي هست باهم صحبت ميكنيم فقط پيام و هردومون علاقه و عشقي كه بينمون هست و بهم گفتين در مورد گذشته همديگه صادقانه همه چيزو گفتيم و خيلي باهم صادق و خوبيم ايشون كارشون جديدًا خيلي شلوغ شده و خيلي سرشون شلوغه خودش هم بهم گفته كه اگه پيام نميدم و ...سرم خيلي شلوغ شده و ميدونم و مطمعنم دروغ نگفته چون ميشناسمش كامل دقيق و چندين بار توسط چنتا خانم امتحانش كردم و مطمعن شدم بهم وفاداره و عاشقمه و ميدونم سرش گرم كس ديگه اي نيس چندين دفعه بهم گفته بيا همو ببينيم ولي به خاطر اوضاع كرونا قبول نكردم و ميترسيدم واقعيتش ببينمش چون دوست داشتم بار اول خيلي رسمي و شيك همو ببينيم مثلا داخل رستوران نه تو ماشين ما شهرستان زندگي ميكنيم ولي ايشون تهران كار داشتن چند روزي هست رفتن تهران. ديشب بهم پيام داد بيا تهران همو ببينيم دلم برات خيلي تنگ شده و ...بهش توضيح دادم نميتونم تو اين اوضاع و بهونه اي ندارم براي تهران اومدن ،ناراحت شدم و گفتن فكر كنم هيچ وقت همو نبينيم چون شما هيچ وقت نميتوني بياي ، من خواستم ارومش كنم و با سياست زبانه دلگرمش كنم كه گفت حال نداره چون تنهاس و ...و خداحافظي كرد من پكيج هاي زمان باهوش و ديدم و براساس حرفاي خانم نصري جملاتي كه نياز بودو بهش پيام دادم نه تنها جوابمو نداده حتي نديده پياممو داخل واتس اس ام اس هم دادم جواب نداد بعد بهم پیام داد که تنهام تهران و تنهایی بد دردیه منم با جملات زیبا دلگرمش کردم از اون روز دیگه بهم پیامی نداده با وجود اینکه میبینم انلاین هست و پست میذاره و کامنت میذاره الان ايشون داخل غار تنهايي است ؟ و من بايد چيكار كنم تا اوضاع اوكي بشه ؟ چون همديگرو واقعا دوست داريم و عاشق هم هستيم نميخوام رابطه تموم بشه و ميخوام اين رابطه به ازدواج ختم بشه لطف ميكنين منو راهنمايي كنين ?? عزيزم من اين سوالو ازتون پرسيدم بهم جواب دادين ولي يه مورد ديگه هست بعداز چند روز حدود ٣روز امروز به من پيام دادن با پيام زيبا كه سلام عزيزدلم زيباي من حالت چطوره ؟ اين در خالي است كه دو سه روز پيش پستي گذاشته بودن و در كامنتا من متوجه شدم يه خانمي كه نميدونم كي هستن بهشون با كلمات محبت امير گفت پيش ماهم بيا عزيزم و ايشونم گفتن مزاحم ميشيم و بعداز چند دقيقه كامنت رو پاك كردن ولي من ديدم كامنتشونو و خيلي تعجب كردم ولي هيچي نگفتم بهش حتي وقتي امروز بهم پيام داد يعني اصلا جوابشو ندادم ايا اين رفتار عادي است ؟؟كه بعداز چند روز اومدن پيام ميدن و هيچي ديگه نگفتن؟ و من بايد الان چيكار كنم عزيزم ؟بهش جواب بدم ؟ندم ؟اين مسئله رو كه متوجه شدم بهش بگم يا نه ؟و اينكه ايشون چند روز نه پيام ميده و نه خبري ازش هست و بعداز دوسه روز پيداش ميشه چه معني داره ؟من اين رفتارهارو متوجه نميشم لطفا بهم كمك كنين ممنونم ?و اینکه من باید ارتباطمو با این اقا قطع کنم و بهشون بگم اگه قصدتون جدیه بیاین خواستگاری یا میتونم باهاشون ارتباط داشته باشم تا شناخت بیشتری پیدا کنم ؟؟ و اینکه من هدفشونو از اینکه با من ارتباط دارن نمیدونم یعنی نمیدونم برای سرگرمیم یا دوست دختر یا ازدواج ، چجوری میتونم هدفشونو متوجه بشم ؟؟؟
و الان اگه بخوام بهشون جواب بدم و پیامی بدم درسته یا نه ؟و اگه درسته چی باید بگم ؟؟

سلام

سلام، من با آقای آشنا شدم که از همسرشون جدا شدند بخاطر خیانت و دو فرزند دارند و مدت چند ماه بصورت مجازی با هم در ارتباط هستیم،ولی آشنایی ما کامل نشده چون فقط مجازی شکل گرفته، آیا ازدواج با این افراد درست هست؟ و برا آینده مشکلی ایجاد نمیکنه اگه خودم هم بپذیرم ازدواج با این فرد با اینکه دو فرزند دارند.. البته شباهت های اخلاقی با هم داریم... و چطور می تونم ارتباط درست داشته باشم در زمانی که دیدار حضوری صورت میگیره..لطفا ویدئو یا کتاب در این مورد معرفی کنید؟ البته هنوز پکیج های که تهیه کردم بصورت کامل ندیدم.
و یه سوال دیگه از پکیچ زنان باهوش شما داشتم چطور رفتار کنیم که خود آقا ارتباط برقرار کنند؟ ممنون از پاسخگویی شما
ممنون از پاسخگویی شما

من دو هفته ست که با یه پسری در ارتباطم که مهربون و پخته و دست و دلبازه ولی خودش نه پیام میده نه زنگ میزنه ولی من تو واتساپ بهش پیام میدم با مهربونی جوابمو میده ولی حداقل بعد یک ساعت و وقتایی هم که زنگ میزنم بهش حتما جواب میده و اگه دستش جایی گیر باشه و تلفنشو جواب نده خودش حتما بهم زنگ میزنه روزایی که من عقب نشینی میکنم و منم مه پیام میدم نه زنگ میزنم بعد از ظهرش زنگ میزنه یا پیام میده میگه سلام بی معرفت یعنی کلا از من انتظار داره و دست خودشو جلو میندازه الان موندم چی بهش بگم یا چجوری باهاش برخورد کنم

سلام اگه ممکنه فایل صوتی جلسات سلطان زندگی من رو هم مثل نامزدی هدفمند و هنر زن بودن که فایل های صوتی اش رو گذاشتین بذارین چون تو مواقعی که تو خونه نیستیم وامکان نگاه کردن نگاه کردن تصویری که گرفتیم رو نداریم بتونیم صوتی هاش رو گوش کنیم
ممنون

سیار عالی بود

سلام من پکیج سلطان زندگی به این امید تهیه کردم که در خصوص مردان بچه ننه هم نکتای بهشون یادآور بشه ولی متاسفانه تو19 سی دی حتی یکبارهم اشاره نکرد بااینکه شوهر من پسر خوبی برا مادرش برادر فوق العاده برا خواهراش و رفیق دلسوزی برای همکاراشه اما برای من لحظه وقت نمیذاره ایشون قاضی هستند و رمانی که به خواستگاری من آمدند دیپلمه بود الان سی دی صوتی تو ماشین گوش میکنن ولی مشکل من حل نمیشه ما سالهاست طلاق عاطفی گرفتیم رابطه جنسی کمی داریم چکار کنم?
اتفاقا هروقت برم یا بیان تحویل میگیرم حساس نیستم حس منفیم ندارم رفتارش بامن درست نیست چرا تو پکیج اشاره نکردید

خواهشا کمک کنید منم فوق لیسانس حقوقم و شاغل

با سلام من هم پکیج سلطان زندگی من رو تهیه کردم هم زنان باهوش ولی هرچی این برنامه هارو میخوام باز کنم میزنه ماله کاربری شما نیست لطفا راهنمایی کنید

سلام وخسته نباشیدببخشیدمن این کلوپ قابل اجرانیست واسه من بایدچکارکنم

سلام امیدوارم شادوسرحال باشین.همسر من نمیخواد پکیج رو ببینن لطفا اگه میشه بهم راهکار بدین که پکیج رو ببینن ممنون میشم

با سلام خواستم بدونم قسمتى كه در مورد ضربه درمانى صحبت كردين با انگشت اين ضربه ها را بزنيم يا با اون قسمت دست كه گفتين كاراته و سؤال دومم اينه كه تمام نقاطى را كه نشون دادين بايد بزنيم يا فقط يك نقطه يا چند نقطه را ضربه بزنيم مرسى از شما جواب رو كجا بايد ببينم به صورت كتبى ميفرستين؟؟!!!!

سلام
من سال ٩٤ عقد كردم و از همان ابتدا خانواده شوهر مم علل الخصوص خواهر شوهر تو زندگي من دخالت كرده و دست از دخالتاش برنميداره و همسرم هم ب شدت دهن بينه و بخاطر همين دهن بينيش و دروغ هايي ك راجع ب من گفتن و همسرم باور كرده من خسته شدم و هميشه ب صورت پنهاني ب خونه خواهر شوهرم ميره و من هرچقدر ميگم با من بريم نميره و همين پنهان كارياشون و دروغاشون منو خسته كردن و همسرم بخاطر همين دروغا ب من هميشه بدبينه و ب من اعتماد نداره و باورم نداره و مرتبا ب بيماري ام اس ك من دارم بهم ميگه رواني هميشه ب خاطر همين مشكلم ميگه رواني و من واقعا خسته شدم
خانواده شوهرم قول داده بودن دخالت نكنن و خيلي لحن بدي ب من گفتن ما غلط كرديم ب تو قول داديم
من عاجز شدم ديگه و ب خونه پدرم پناه آوردم