نقش سایه ها در زندگی
سایه در واقع بخشی از وجود ماست که ما با سرکوب و اون خودمون رو از تعادل و یکپارچگی شخصیت و محروم میکنیم، از طرف دیگه هر چقدر سعی کنیم سایههای خودمون رو سرکوب کنیم قوی تر میشن؛ و هر چه کمتر به سایه هامون توجه کنیم سیاه تر و پررنگ تر می شوند.
چرا نباید سایه ها رو سرکوب کرد:
1.تعادل و سلامت روانی ما در گرو اینکه بخش خودآگاه وجود ما و سایه های ما بتونند با هم زندگی کنند، بنابراین سرکوب سایه ها با قوی تر کردن اون ها تعادل روانی ما را به هم میزند و باعث میشه که یه سری ناهنجاری ها و مشکلات روانی در زندگی ما به وجود بیاد.
2. سایه صرفاً فقط جنبه های منفی نداره همون طور که یونگ گفته: "اگر گرایشهای سرکوب شده سایه فقط بد بودن مشکلی وجود نداشت. با این که سایه عموما حقیر، ابتدایی، وحشی، و غیرقابل پیشبینی است؛ اما به طور مطلق بد نیست و دارای جنبههای مثبتی مثل صفات برجسته کودکانه و معصومانه است که میتواند باعث ایجاد سور و حال و زیبایی در زندگی انسان شود".
به جای سرکوب کردن سایه های خودمون باید همه جنبههای آنها رو بپذیریم و اون رو به عنوان بخش واقعی از وجود خودمون قبول کنیم.
چون سایه های ما شخصیت اصلی ما رو نشون میدن و ایجاد می کنند، با سرکوب سایه علاوه بر عدم تعادل و ایجاد ناهنجاریها، خودمون رو از ارزشهای آن هم محروم میکنیم.
سایه چه صفت هایی دارد
سایه ی شخصیت مخزن اصلی صفتهای مثل خودخواه، طمع کار، بزدل، حسود، نالایق، پر رو، بی ظرفیت،خشمگین، تنبل، حیلهگر، ساده لوح، زشت، کوته فکر، سلطه جو، پلید، کینه توز و همه ویژگی های بدی که در این دسته قرار میگیرد و نمی خواییم داشته باشیم.
شناخت سایه ها
شناخت سایه مستلزم اینکه ما بتونیم وجود خودمون رو کامل بشناسیم.
برای تشخیص سایه های خودتون باید به این سوالات فکر کنید و آن چیزهایی که به ذهنتون میرسه رو بنویسید:
1. از کدوم ویژگی های خودم بدم میاد؟
2. میترسم دیگران چه چیزی رو در مورد من بفهمند؟
3. فهمیدن چه چیزی در مورد خودم بیشتر از هر چیزی برام ترسناکه؟
4. کدام بخش از وجود خودم رو انکار می کنم؟
5. پذیرفتن کدوم ویژگی از خودم برام سخته؟
6. از چی خیلی میترسم؟
7. بزرگترین دروغی که تا حالا به خودم گفتم چیه؟
8. بزرگترین دروغی که تا حالا به دیگران گفتم چیه؟
همه ما بدون استثنا یکسری سایهها داریم که برای شناخت بهتر و سایه های خودمون از افراد نزدیک به خودمون میتونیم نظرشون رو بپرسید و تمام جواب هاشون رو یادداشت کنیم.
و بعد همه آنها را به عنوان بخشی از وجود خودمون بپذیریم و مثل یک بچه طرد شده در وجودمون اون ها رو در آغوش بگیریم و ببینیم که چه چیزهایی رو برای ما به همراه داشتند.
سایه و نقاب
سایه باعث میشه تا همه ما یاد بگیریم یکسری نقاب ها به چهره خودمون بزنیم.
نقاب چون پوسته ای از وجود حقیقی ما محافظت میکنه و ما به دلایل مختلفی به این پوسته ها نیاز داریم، این دلایل برای هر کدوم از ما متفاوته.
با اینکه هدف نهایی از بین بردن این پوسته های شخصیتی است اما قبل از هر چیزی باید آنها را بشناسیم و با آنها آشتی کنیم نقاب ها و پوسته های ما ویژگی های تشکیل دهنده سایه های ما رو پنهان می کنند.
سایه های ما انقدر خوب خودشون رو پنهان کردهاند که معمولاً چهرهای از خودمون رو به جهان و دیگران نشون میدیم که کاملاً در نقطه مقابلِ وجود درون ماست.
مثلاً من یک ذره از بی رحمی و بی تفاوت بودن میپوشم تا حساس بودن و دل نازک بودن و احساساتی بودن خودم رو بپوشونم؛ یا برای اینکه ناراحتی درون خودم رو پنهان کنم سراغ شوخ طبعی میرم.
اگر بتونیم با شناخت سایه های خودمون آنها را بپذیریم تحول خیلی مهمی در وجود ما رخ میده ما با پذیرش ویژگیهای منفی خودمون دیگه نیازی به تایید دیگران نداریم.
با پذیرش ویژگیهای منفی وجود خودمون نیازی به تایید دیگران نداریم و از تمام فشارها و دشواری هایی که برای جلب تایید دیگران تحمل می کردیم آزاد میشیم و احساس خوشایندی را تجربه میکنیم.
ثبت نظر و یا سوال