چند قدم کوچک برای داشتن زندگی شاد
در یک نظرسنجی که اخیرا در پیج اینستاگرامم انجام دادم و از شما عزیزانم سوال کرده بودم که بین زندگی غمگین و زندگی شاد و موفق کدامیک را انتخاب می کنید؟ بیش از 63% از شما دوستان نازنینم درکمال ناباوری من، زندگی غمگین را انتخاب کرده بودید! زندگی شاد و موفق در برابر یک زندگی غمگین؟ واقعا چرا نمی توانیم زندگی شادی داشته باشیم؟
این برای من بسیار غم انگیز است که چرا شما عزیزان که در پیج من که مانند خانه من است و شما را از مثل اعضای خانواده ام دوست دارم و غم و شادی های شما بر روی من هم تاثیر میگذارد و احساس می کنم من برای اعضای خانواده ام کم گذاشته ام که این آمار و ارقام نگران کننده را دریافت می کنم.
غم را به زندگی تان دعوت نکنید!
وقتی که خودتان به اراده خودتان غمگین بودن خودتان را انتخاب می کنید در عمل به جهان هستی این دستور را صادر می کنید که تمام غم ها را در زندگی من سرازیر کن!!
وظیفه شما این است که حداقل بین گزینه شادی و غم، شادی را انتخاب کنید. البته من تمام مشکلات و ریشه هایی که باعث بوجود آمدن غم و غصه در زندگی می شود را درک می کنم.
مهم ترین علتی که ما به جای شادی، غم را انتخاب می کنیم، " راضی نبودن" از خودمان، شرایطمان و موقعیت و جایگاه مان است .
یک بخش بزرگی از زندگی شاد، به وسیله رضایت از خودمان و شرایطمان حاصل می شود.
نارضایتی از کجا می آید؟
ترس، مهم ترین و قدرتمندترین منبع ایجاد نارضایتی در زندگی است. ترس از اینکه من به اندازه کافی ندارم یا ترس از اینکه من به اندازه ای نیستم که بتوانم به اندازه کافی به دست بیاورم. به عبارتی خودمان را لایق داشتن چیزهای خوب نمی دانم!
دوستان نازنینم، اگر بخواهید ریشه ای و اساسی دلایل غمگین بودن خودتان را بدانید، در این ویدئو همراه من باشید و در پایان این ویدئو متوجه دلایل اینکه زندگی شاد و موفق ندارید و اینکه چرا دائما غمگین هستید را خواهید فهمید!
برای داشتن زندگی شاد و موفق ابتدا باید ترس هایتان را بشناسید!
اینکه خودتان را لایق داشتن چیزهای خوب نمی دانید دقیقا به ترس های شما برمیگردد، اینکه هنوز به نقطه ای نرسیدید که بتوانید به وسیله آن بر ترس هایتان غلبه کنید و خودتان را در جایگاهی ببینید که لایق بهترین ها هستید، همه اینها به ترس هایی بازمی گردد که شما در وجودتان انباشته اید!
منشا ترس های ما در کجاست؟
یک بخش کوچک اما فوق العاده قدرتمندی در مغز انسان وجود دارد به نام "آمیگدال مغز" که نقش این بخش کوچک مغز برطرف کننده نیازهای اولیه ماست، مثل نفس کشیدن، گردش خون و... .
حالا یکی از وظایف مهم این بخش کنترل عضلات غیر ارادی بدن انسان است. مثل فکر کردن، فرار کردن ، جنگیدن و ... می باشد.
آمیگدال مغز وظیفه ذخیره اطلاعات گذشته ی ما هم هست و بر اساس اولویت بندی های مشخصی آنها را دسته بندی می کند. حالا بسته به این دارد که اطلاعات و خاطرات گذشته ی شما تا چه حدی شیرین، تلخ و یا دردناک باشد را اولویت بندی می کند.
نمی خواهم موضوع را پیچیده کنم اما هدفم این بود که بگویم تمام حالات روحی ما از جمله غم و شادی و ... با جسم ما ارتباط مستقیم دارد. یعنی هر چقدر شما خودتان را از لحاظ ظاهری شاد نگه دارید، قطعا این شادی عملکرد مثبتی بر روی نقاطی از مغز شما می گذارد و در نتیجه شما زندگی شاد و موفق را یه یک زندگی پر از غم و اندوه و بدبختی ترجیح خواهید داد! البته این شادی باید شادی واقعی باشد نه شادی و خوشحالی ظاهری.
چرخه افکار منفی در مغز به چه صورت اتفاق می افتد؟
در بحث داشتن یک زندگی شا، باید بدانید کارهایی که باعث شادی شما می شوند، برایتان محال نیستند!
تا زمانی که تصور کنید شاد بودن واقعی محال است، قطعا برایتان محال می شود.
مورد مهم بعدی که شما را در شاد بودن با مشکل مواجه کرده است و اجازه شاد بودن و داشتن یک زندگی شاد و موفق را به شما نمی دهد کمال طلبی های شماست.
کمال طلبی ها یعنی من توقع های غیرواقعی از خودم داشته باشم. و چون این انتظارها و توقع ها در لحظه برآورده نمی شوند پس من اقدامی نمی کنم!!
اما دیگرانی که شرایط یکسانی با من دارند، چه بسا شرایط بدتر از من، شروع کرده اند و از مسیر رسیدن به موفقیت هم لذت می برند . اما من هنوز با بهانه های مختلف شروع نکرده ام!! اینها مصادیق کمال طلبی هستند و اگر کمال طلب باشید هرگز هیچ چیزی در زندگی شما را خوشحال و راضی نخواهد کرد.
روی خودتان کار کنید، روی فیلترهای ذهنی که باعث شاد شدن شما می شود کار کنید و از همه مهم تر آفت های ذهنی و شخصیتی خودتان را بشناسید.
مطالب بسیار مفید واقع شد،تشکر از لطفتون?
سپاسگزارم