هر دفعه كه من فهميدم خيلي احساس پشيموني كرد و گفت ديگه تكرار نميكنم.
من هم راههاي زيادي رو براي ارامش خودم رفتم اما آخرش وجوده ي نفر كه از نظر روحي و احساسي بهم نزديك باشه رو كم داشتم. الان حدود ٥ سال هست كه همسرم با اون خانم هست و با اون خانمم صحبت كردم گفت من ي زنه مطلعقه و آزادم.
ولي شوهرم واسه من و دوتا دخترم هيچي كم نميزاره و خيلي به من ابراز دوست داشتن ميكنه.
ميخواستم نظرتون رو بدونم
براي ارامش خودم بايد چه بكنم
هميشه تو تنهايي خودم تنهام
ودر ضمن الان حدود یک سالم هست كه رابطه جنسي باهاش ندارم البته اون خواسته و من نذاشتم.
چون احساسي ديگه بهش ندارم و برايم خيلي سخت است و نميتونم.
پيشاپيش ازتون ممنونم...
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
با پسر م گاهی مشکل دارم. همسرم گاهی شبها مشروب خورده میاد خونه خودم گاهی واقعا افسرده‌ی دارم وضع مالی خوبی داره پسرم گاهی پرخاشگره
خيلي سخته درك مي كنم متاسفانه اگر امكانش را داريد طلاق بگيريد شايد در حين پروسه طلاق متوجه بشه كه اين كارش براي شما خيلي سنگين اومده و از اون خانم جدا بشه واگر هم بازم با اون خانم بمونه كه بازم كار خوبي كرديد كه اسير همچين مردي نمونديد
سلام عزیزم حق داری ناراحت باشی ولی حق نداری بخاطر زندگیت تلاش نکنی حتی به خاطر دوتا دخترت هم ک شده باشه باید اجازه رابطه جنسی بدی چون باعث آرامش هست وقتی تو رابطه جنسی ندی اون خانمه برای شوهرت جبران میکنه تو باید سیاست داشته باشی هرجور خودت خواستی ورفتارکردی شوهرت هم همانجور پاسخگوی رفتار تو خواهد بود تو باید خانم شوارت ودراختیار شوهرت باشی ن اینکه فقط یک مادر برای بچه هایت وقتی برای زندگی خودت کمبودهاراجبران نکنی زنان حیله گروفرصت طلب زیاد هستن ک باسیاست زنانه خودشان این کمبود هاراجبران کنند تازه آن زن ها ک شوهر ندارن ازخداشونه مردهایی مثل شوهر شما را جذب خودشون کنن و باهم ازدواج کنن پس نگران زندگیت باش وچاره جنگ ودعوا نیس چاره اینکه سیاست داشته باشی واز قدرت بدنی وزبانت به بهترین نحو استفاده کنی برای جذب شوهرت وابنکه بارهای باره قربون صدقه شوهرت بری هندونه بزاری زیر بغلش و چرب زبونی وچاپلوسی کنی احترام زیاد بزاری تا بتونی زندگی خودت راباچنگ ودندون مواظب باشی و نجات بدی و اینکه اگ تو این کارها راانجام ندی کسانی هستن ک کمبود محبت شماراجبران کنن پس به خودت برس از لحاظ ظاهری ولباس و... وبه خودت امید وقوت بده واینکه ازخودت تغییررو شروع کن حتی به خاطر دختر هایت به مرور زمان زندگیت شیرین تراز همیشه میشود به نیاز های شوهرت اهمیت فراوان بده باهم تفریح و دیدوبازدید برید ووقت شوهرت راپرکن ونسبت به عواطف شوهرت بی احساس وبی تفاوت نباش ک بتونی شوهرت راجذب خودت کنی اگر شوهرت جذب خودت کردی خود به خود شوهرت اون زن را از زندگیش بیرون میکند و تو همیشه امیدت به خدا باش وتوکل کن به خدا
سلام عزیزم من فکر میکنم شما دچار طلاق عاطفی شدید لطفا همراه بایه مشاور پیش برید وگرنه زندگی کنار همسر و فرزندانتون براتون بی معنا و مفهوم میشه و مدام ادامه پیدا میکنه تا سر حد افسردگی منم شوهرم بعد از اینکه به جایی رسید خیانت کرد البته من نزاشتم بچه دار بشیم ولی به خاطر طلاق عاطفی دیگه نتونستم باهاش باشم چون حس عاطفه و دوست داشتن رو از من گرفت و خودشم دچار این مشکل شد الان هم میخام جدا بشم ولی شما بابرطرف کردن طلاق عاطفی مطمین باش میتونی ادامه بدی چون پوئن زندگیت بچه هاتن عزیزم ولی اگه از نظر عاطفی درست نشد ازت خواهرانه میخام جدا بشی چون احساست که بره شرمنده یه مرده متحرکتی تو خونت و شرمنده اینکه میگی اصلا نمیتونی وارد رابطه جنسی بشی اولی و مهم ترین نشانه طلاق عاطفی هست برات از خداوند بهترین ها رو آرزومندم