اهمیت شوهر به خانواده اش و توجه نکردن به همسرش

خانومی مهربون و خوش صدای عزیزم وقتی صداتو شنیدم واقعا همپای خودت بغض کردمو اشک ریختم انگار که خواهرم برام داره درد و دل میکنه خواهری با غصه خوردن و گریه شبانه روزی و بی محلی کردن به همسرت اول خودت هستی که آسیب میبینی و دوم دو فرزند عزیزت که این حس بی قراری رو ازت میگیرن فکر نکن کوچیکنو نمیفهمن خیلیم خوب درک میکنن میفهمم که چقدددررر دلگیری و رنجیدی از رفتار همسرت و خانوادش اما اینو بدون همسرت نمیتونه بین تو و خانوادش یکی رو انتخاب کنه و این تو هستی که اونو نباید بین دو راهی بزاری و اونقددرر بهش محبت کنی تا دلگرم بشه به زندگیش و دو بچش مگه نمیگی هرچی ازش بخوای برات فراهم میکنه پس بشین و باهاش حرف بزن و بگو همونجور که اون انگیزه میخواد برای دلگرم شدن به زندگیش تو هم لازم داری و اگه میبینی به حرفات اهمیت نمیده کاری نداری جز عمل کردن و تو رفتارت نشون بدی کع دوستش داری و کاری کن که بیشتر به تو نزدیک بشه و اینجوری از تو هم پیش خانوادش دفاع خواهد کرد چون وقتی بدونه زنی داره که همه جوره بهش رسیدگی میکنه و دو فرزند دسته گل براش داره بزرگ میکنه قطعا به مرور زمان به تو برخواهد گشت و اصصلا غصه نخور و بروز هم نده بهش و از درون خودت رو قوی کن اول به خاطر خودت و بعد بچه هات و بعد زندگی ای که دوس داری دوباره گرم بشه پس به خودت بیا و از راهکار های خانم نصری استفاده کن برنامه هاشو به دقت گوش کن و کم کم تو زندگیت بیارشون و استفاده کن از درس ها هیییچ وقت جا نزن و ناامید نشو و به خدا ایمان داشته باش و ازش بخواه و تلاشت رو بکن قطعا نتیجه میگیری عزیزم اول با خودت قرار بزار و برنامه ریزی کن و حال خودت رو خوب کن تا بتونی با روحیه ای قوی و با سیاست های زنانه که داری دوباره زندگیتو جمع و جور کن کلی هم مراقب خودتو مهربونیات باش چون خیلی خوبی و قدر دان خودت نیستی