من قصدم تشکیل خانوادس و اون نه. اما میگه همه چی قسمت هستش ولی دلشم نمیخواد من نباشم.
موندم چکار کنم برم یا بمونم الانم خواستگاری ندارم ک بگم میخوام الان بهش جواب بدم یکم گیجم بین دل و عقلم
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
ببین به نظر من اگه دوستت داشت این رابطه رو جدی میکرد و برای ازدواج پا پیش میگذاشت. این مرد حتی عاشقت هم نیست. چون اگه عاشقت بود جایی برای تعلل نداشت. به نظرم بد نیس نشانه های علاقه و عشق یه پسر رو از اینترنت بخونی. فرصت خودتو به خاطر یه نفر که نمیخوادت از دست نده. زمان چیزی نیس که اگه بره، بتونی برش گردونی. ابنو کامل با هر سختی که هست کنار بذار و از خدا صمیمانه و از ته دل بخواه که کمک کنه یکی بیاد تو زندگیت که عشق و علاقه و همه ی چیزا رو بهت هدیه بده. تو لایق بهترینایی. چرا باید خودتو درگیر آدمی کنی که حتی حاضر نیس تو رو به خونوادش معرفی کنه؟!!! اینم که نمیذاره بری چون بلاخره سنگ که نیس. عادت کرده بهت. همین....
داستان زندگی من برای بیست و شش سال پیشه البته سه سال نامزد بودیم و هر با در این سه سال میگفتم زودتر ازدواج کنیم میگفت فعلا نه و به اصرار من بعد سه سال ازدواج کردیم و من بیخبر از همه ی کارهاش بعد سالها فهمیدم با دخترانی که دوران محردی رابطه داشت مخفیانه در ارتباطه در حالی که همه اونو مردی سنگین باشخصیت چشم پاک و قابل اعتماد میدونن و بر خلاف ظاهرش نمیشه یک درصد کسی باور کنه که خیانتکاره هنوز هم بعد بیست و شش سال دست از خیانتش بر نمیداره هر بار ازش توضیحی میخام میگه پول دارم و صیغه تا چهار زن برام آزاده الهی که در زندگی هیچکی این اتفاق نیوفته فقط با این تجربه تلخم خواهش میکنم خواستون خیلی به همسرتون باشه و گول ظاهر و اخلاق خوب آدما رو نخورین و از روز آشناییتون خوش بین نباشین بلای که سر خودم اومد و مجبورم تا آخر عمرم تحملش کنم
سلام این رابطه پایانی ندارد به نظرمن بهتر است برای خودت موقعیتهای دیگه ایی فراهم کنی شایداینده بهتری برای خودت رقم بزنی