یک سال بعد دقیقا زمانی که قدرت تصمیم گیری من ضعیف بود و افسردگی داشتم با وکیل پدرم دوست شدم و در نهایت بعد از یکسال ازدواج کردیم اما چند روز بعد عروسی متوجه شدم قبل از من زن داشته و هنوز باهاش زندگی میکنه و تصمیم به طلاق گرفتم و در طول مسیر طلاق گرفتن متوجه بارداریم شدم و طلاقم بنا به دلایلی 4سال طول کشید و درنهایت با یه بچه 3ساله جدا شدم
بعد از طلاقم چون خیلی از لحاظ روحی و عاطفی و جنسی ضعف داشتم تصمیم گرفتم دوباره زندگی کنم بعد از اومدن خواستگارام با کسی ازدواج کردم که خیلی دوستم داشت اما با رفتارهای اشتباه و مقایسه کردنش با زندگی های سریالی دیگران خودمو از چشمش انداختم البته این اتفاقات بعد از بارداریم شروع شد احتمالا افسردگی دوران بارداری و تغییرات هورمونی بنده هم این مدت بی دخیل نبودن در افتادن این اتفاقات خلاصه بعد از بدنیا اومدن بچه با همسرم بحثمون شد و ما از هم جدا شدیم شوهرم با بچه رفت کرمانشاه و من تنها با دختر شوهر دومم موندم خونه ی پدرم
شوهرم هیچچچچچی از خودش نداشت و خونه پدرم طبقه سوم زندگی میکردیم خورد خوراک پوشاک همهههههه هزینه ها رو پدرم میداد و منو همسرم بیکار بودیم ینی از پدرم خواست براش پدری کنه
تو مدتی که دخترم و همسرم کرمانشاه بودن من خیلی تلاش کردم برگردن اما نشد ک نشد تا اینکه این دوری شد 4سال من امسال زنگ زدم بیا جدا بشیم و با کله اومد تا اینکه پیج شمارو دیدم با خودم گفتم الفا شدن ینی کم نیاری بری تو دل مشکل و مشکلو با سیاستت جمع کنی همه مردا یه قلق دارن باااااااید الفا بشم تا بتونم شوهرمو مثل عروسک خیمه شب بازی خودم هدایتش کنم چرا شوهرم ازم فراریه چرا
پس اومدم تا بتونم با الفا شدنم بچه ای که چهار سال ندیدمش و بچه ای که هفت سال بدون پدر بزرگ کردمو جوری ادامه تربیت بدم که بدونن مادر قوی دارن با اینکه خودمو یذذذذذذره الفا میدونم میخوام تا اخر امسال بگم من خودمو حتی یذرهههههههههه هم بتا نمیبینم
من به طور استادانه ای بافتنی بلدم ولی نمیتونم مدیریت کنم تا هم به خونه و بچه و باشگاه و کلاس زبان زندگی رو هوامو درس خودم و دخترم اینا برم
درضمن من به محض خراب شدن زندگی دومم زمانی که دختر دوممو حامله بودم تا دوم دبیرستان خونده بودم رفتم مدرسه شبانه و دیپلم گرفتم با دیپلم رفتم فوق دیپلم گرفتم الان لیسانس دارم مهندسی معماری و الان مجدد میخوام کنکور بدم برای تجربی
تو این مدت که بدنیا اومدم و الان که 28سالمه همه مدددددل هنر بلدم خیاطی اشپزی بافندگی طراحی حتی تعمیرات لوله کشی. برقکاری. رنگ خونه همه چی حتی دیزاین منزل هم بلدم
ولی یذره مدیریت برنامه ریزیم و خوابم خیلی بده و اینم باعثش خودمم از بس به چیزای خیلی بی ارزش فکر میکنم که خوابم نمیبره لطفا میشه کمکم کنید من تازه ۲ماهه باهاش اومدم زیر یه سقف اما کلا از هم دوریم از همه کارام ایراد میگیره تازگیا هم متوجه شدم با یک زن در ارتباطه و با چشم دیدم ولی وقتی گفتم گفت به تو ربطی نداره و نوش جونم
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
سلام بانوی عزیز روزت بخیر خیلی برات خوشحالم که میبینم با وجود موانع زیادی که سر راهت بوده اینقدر قوی ادامه دادی ، درست رو خوندی ، هنرهای زیادی یاد گرفتی ، الان هم میخوای به یک زن آلفا تبدیل بشی. از اونجایی که گفتی مهارت های زیادی داری اما نمی دونید چطور مدیریتشون کنی ،من بهت پیشنهاد می کنم از دوره زنان آلفا با کمک بگیرید . در این دوره ابتدا روی باورها و ذهنیت هاتون کار میشه، اصول موفقیت رو یاد میگیرید، اینکه چطور اعتماد به نفس داشته باشید، مهارت های ارتباطی و متقاعد سازی بالایی داشته باشید، هوش مالی تون افزایش پیدا میکنه، راههای پول سازی، کارآفرینی، ایده های کسب و کار را یاد بگیرید، توی این دوره روی شخصیتتون کار میشه این که چطور شخصیت کاریزماتیک داشته باشید، منحصر به فرد،جذاب و مورد تحسین باشید، بهتون ایده داده میشه برای راه اندازی کسب و کار و اینکه چطور با سرمایه کم و با توانایی هاتون تبدیل به یک زن موفق قدرتمند و ثروت ساز بشید من با افتخار در این مسیر کنارتون هستم ، راهنمایی تون میکنم و براتون آرزوی موفقیت دارم.