شوهرم بیشتر از من به خانواده اش اهمیت میده

من خانمی 28 ساله هستم و یک فرزند دارم...
همسرم قبلا خیلی بهم محبت داشت و طرفم رو تقریبا میگرفت پیش خانواده اش. تیر 98 درگیر سرطان سینه شدم و ده ماه خونه پدرم بودم و اون آمد و رفت داشت.
اونجا مراقبم بودن از لحاظ معنوی و جاری ام تو این مدت با مادر و خواهر شوهرم دعوا کرد و هشت ماه رفت. این باعث شد کلا پسرها یعنی شوهر و برادر شوهرم مادر و خواهرشون بیش از حد محترم بشن پیششون و ما بیگانه...
نمیدونم چیکار کنم واقعا دیونه شدم. اینقدرحرف از من پنهان میکنه هرچی باشه به اونا توضیح میده و من اخر همه اگر بهم حرف بزنه. نمیدونم چیکاره زندگیشم...
هیچ کمبودی ندارم ولی این رفتارها دیونه ام کرده. حرف خواهر شوهر بزرگم و مادر شوهرم بیش از حد کار میکنن رو مغزش و قبول میکنه.
اینقدر هم بحث کردم در مورد جایگاه زن و رابطه زن و شوهرکه خودم خسته شدم.
کمکم کنید...
من محبت و اهمیت و توجه و احترام و میخوام اولویت زندگیش باشم و....😔😔