محبوبه اسماعیلی
سلام پریسا جون
من۲۳ ساله ازدواج کردم. الان ۴۰ سالمه و شوهرم ۴۵ ساله. با سختیهای خیلی زیاد روبرو شدم که گفتنش یک داستانه برا خودش و هنوز تمومی نداره.
یک پسر ۲۰ ساله و یک دختر ۱۵ ساله دارم.
و مشکل فعلی که زجر آوره اینکه شوهر من اصلا زورش میاد حمام بره...
البته قبلا دیگه نهایت ۲ هفته یبار حمام میکرد یا هفته ای ۱ بار ولی الان میبینی ماهی ۱ بار ۲ یا ۳ ماهی یبار حمام میره. و رابطه س.ک.س که کلا یک سال و نیمه که نداریم و مطمئنم با کسی در ارتباط نیست و خیلی هم عصبی تشریف دارن. تا بگیم کیش کشمیشو میکوبونه به سرمون. بیشتر از همه من خیلی با ابن حمام نرفتنه بزور لباسهاشو در بیارم برای شستن و گاهی اوقات زیر پوششو تو تن پاره میکنم مجبور شه در آره.
مثلا امروز میگه میخوام برم حمام ولی وقتی میاد خونه میشنه پای تلویزیون و من هی یادآوری میکنم که حمام میگه باشه آخر شب میرم آخر شبم یا خسته حوصله نداره یا با ما دعواش شده و بازم اعصاب حمام رفتن نداره کلا کلافه میشی از دستش. هر چقد بهش میگم بابا تو برو خونه مامانت دیگه من تو رو نمیخوام ولی گوش شنوا نداره و میگه اگه میخوای تو برو.
پسرمم که کلا میگه اگه بخوای طلاق بگیری دیگه منم نمیبینی. و متاسفانه روز به روز عصبی تر و افسرده تر میشم چون من فقط اسم شوهر رو دارم نه خودشو تا حرفم میزنم مبگه گشنه موندی دارم خرجت میکنم. ولی من چون خودمم کار میکنم کما بیش برا خودم و بعضی از نیاز بچه هارو تامین میکنم.
میگن عین خر تو گل گیر کردی منم چنان گیر کردم که هر چی دستو پا میزنم در نمیام. کلا ما هیچ تفریحی نداریم فقط ۲ روز درهفته میرم خونه مامانم دقیقا از این خونه به اون خونه و اینطوره که شوهر من هیج کجا با ما نمیاد همش تو خونه میمونه.
من۲۳ ساله ازدواج کردم. الان ۴۰ سالمه و شوهرم ۴۵ ساله. با سختیهای خیلی زیاد روبرو شدم که گفتنش یک داستانه برا خودش و هنوز تمومی نداره.
یک پسر ۲۰ ساله و یک دختر ۱۵ ساله دارم.
و مشکل فعلی که زجر آوره اینکه شوهر من اصلا زورش میاد حمام بره...
البته قبلا دیگه نهایت ۲ هفته یبار حمام میکرد یا هفته ای ۱ بار ولی الان میبینی ماهی ۱ بار ۲ یا ۳ ماهی یبار حمام میره. و رابطه س.ک.س که کلا یک سال و نیمه که نداریم و مطمئنم با کسی در ارتباط نیست و خیلی هم عصبی تشریف دارن. تا بگیم کیش کشمیشو میکوبونه به سرمون. بیشتر از همه من خیلی با ابن حمام نرفتنه بزور لباسهاشو در بیارم برای شستن و گاهی اوقات زیر پوششو تو تن پاره میکنم مجبور شه در آره.
مثلا امروز میگه میخوام برم حمام ولی وقتی میاد خونه میشنه پای تلویزیون و من هی یادآوری میکنم که حمام میگه باشه آخر شب میرم آخر شبم یا خسته حوصله نداره یا با ما دعواش شده و بازم اعصاب حمام رفتن نداره کلا کلافه میشی از دستش. هر چقد بهش میگم بابا تو برو خونه مامانت دیگه من تو رو نمیخوام ولی گوش شنوا نداره و میگه اگه میخوای تو برو.
پسرمم که کلا میگه اگه بخوای طلاق بگیری دیگه منم نمیبینی. و متاسفانه روز به روز عصبی تر و افسرده تر میشم چون من فقط اسم شوهر رو دارم نه خودشو تا حرفم میزنم مبگه گشنه موندی دارم خرجت میکنم. ولی من چون خودمم کار میکنم کما بیش برا خودم و بعضی از نیاز بچه هارو تامین میکنم.
میگن عین خر تو گل گیر کردی منم چنان گیر کردم که هر چی دستو پا میزنم در نمیام. کلا ما هیچ تفریحی نداریم فقط ۲ روز درهفته میرم خونه مامانم دقیقا از این خونه به اون خونه و اینطوره که شوهر من هیج کجا با ما نمیاد همش تو خونه میمونه.
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
نتیجه‌ای یافت نشد.