به من اطلاع بده!

با کلیک بر روی "Allow" از تخفیف ها و پیام های سایت مطلع شوید.
user-avatar
نام کاربر

چکار کنم که شوهرم با کار کردنم مخالفت نکنه؟

دسته بندی: استقلال مالی
#اجازه_همسر #استقلال_مالی
1 1527 3 سال پیش
سلام و خدا قوت خدمت شما استاد نصری عزیز و تیم بسیار خوبتون
من چند بار برای زندگیم از علایقم گذشتم و این قضیه ناراحتم میکنه...
یه بار تو عقد بودیم و همسرم به بهانه ی اینکه میخوایم بریم خونه خودمون گفت نمیخوام درستو بخونی و منم با ناراحتی ادامه ندادم. بعدش ۴ سال خونه دار بودم تا اینکه به واسطه برادرم با یه کار سیستمی بیمه آشنا شدم و با خود شوهرم رفتیم محیطشو دید و اجازه داد که کارمو شروع کنم...
بعد از حدودا یکسال یه دفعه گفت نمیخوام کار کنی و از محیطش خوشم نمیاد و تو بدون مشورت من رفتی در صورتی ک من با خودش رفتم اونجا و صحبت کردیم.
من با اینکه اون کارمو خیلی دوست داشتم ولی باز هم به خاطر زندگیم کوتاه امدم و اونو گذاشتم کنار...
بعدش بهم گفت تو اون کارو بزار کنار بیا برو با مامانت مزون بزن اگه من چیزی گفتم مرد نیستم (مامانم قبلا یکی از مزون دارای موفق تو حوزه لباس عروس بود تو مشهد که یکی دو سالی میشه مزونش رو جمع کرده) و قرار بود با هم مزون مانتو بزنیم. ولی به خاطر هزینه های خیلی زیاد محل و ... به تعویق انداختیم.
ولی با اومدن کرونا تصمیم گرفتیم که اینترنتی کار کنیم. خود همسرم میدید تنهام تو خونه و اون کار قبلیمم گذاشتم کنار و دارم کم کم افسرده میشم گفت چرا با مامانت مزون نمیزنی و از این حرفا...
من رفتم با مامانم صحبت کردم گفتم مامان بیا کارمونو اینترنتی شروع کنیم... برای اول کار چون من هیچ سرمایه ای نداشتم مامانم تمام هزینه ها رو کرد و ما توی آبان ماه پیجمونو افتتاح کردیم (البته اینم بگم که درست قبل از افتتاح پیج که ما تمام هزینه ها رو کرده بودیم یه دفعه شوهرم گفت من با کار کردنت مخالفم و به مامانت بگو که تو نیستی و نمیخوای کار کنی منم گفتم من هیچ وقت اینو ب مامانم نمیگم و کارمو ادامه میدم...
اون روزا گذشت و دیگه هیچی نگفت با اینکه میدید من دارم کارا رو راست و ریس میکنم میومدم کارت ویزیت و لوگو و اینا رو نشونش میدادم میگفت مبارک باشه خیلی با لحن خوب... باز خودش میگفت فلان روز افتتاح کنین پست اینجوری بزارین و ...
حرفاش جنبه حمایتی داشتو منم میگفتم خداروشکر که دیگه هیچی نگفت و آروم شد...
یه دوسه ماهی کار کردیم و انصافا همه جوره پایم بود... اما مشکل شوهر من اینه ک به محضی ک یه بحثی میکنیم سریع دست میزاره رو نقطه ضعفم که نمیخوام کار کنی یعنی شدیدا دوست داره قدرتشو به رخ بکشه...
ما بحثی داشتیم باهم که اصلا ربطی به کارم نداشت و این سری خودش به مامانم زنگ زد که نمیخوام زنم کار کنه و ... و پای خانواده ها به موضوع باز شد. و به من گفت یا کارتو انتخاب کن یا زندگیت.
اوایل میگفتم هر دو رو باهم میخوام ولی گفت فقط یه دونه... مادرشوهرم باهام صحبت کرد که تورو خدا این الان رو دنده لج افتاده تو الان بگو زندگیم و بعد کم کم آروم میشه و میزاره کار کنی.
حالا کار من چی بود اینکه هفته ای ۲ روز نهارمو حاضر میکردم صبح میرفتم خونه مامانم تا ظهر مانتو ها رو میدوختیم و واسه نهار برمیگشتم.
وکیلم گفت مجبوری بهش دروغ بگی... چون اون به علایق تو احترام نذاشته... بگو زندگیمو انتخاب میکنم ولی در کنارش خونه مامانت که میری کارتم بکن... انگار ظاهرا کارتو کنار گذاشتی... الانم شرایطم همینطوریه...
حتی هفته پیش شوهرم ازم پرسید دوست داری دوباره کار کنی من گفتم تو غرورمو شکوندی و دیگه نمیخوام کار کنم...
حالا استاد عزیز خیلی دوست دارم که باهاش صحبت کنم یا یه جوری بشه ک کارمو دوباره آشکارا شروع کنم نمیدونم چکار کنم؟؟؟
تازه پکیجاتونو گرفتم و یه جاهایی شم خودم مقصر بودم ک قدرتشو ندید گرفتم و لجبازی کردم باهاش...
ممنون میشم راهنماییم کنین.
الان خودمو غمگین بگیرم تو خونه یا اگه شاد باشم نمیگه باخودش که این زن من اصلا کارش واسش مهم نبوده؟؟؟
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
نظراتی که شامل تبلیغ به صورت لینک، نام شرکت، اشخاص خاص باشند منتشر نمی شوند.
شما میتوانید تجربه خودتان را از یک موضوع را به صورت نظر در اینجا درج کنید، و یا میتوانید از تجربه دیگران استفاده کنید.
نام و نام خانوادگی من را به دیگران نمایش نده

با سلام خدمت شما دوست عزیز . بنظرم نقطه ضعف اصلا به همسرتون نشون ندید . و بصورت کاملا دوستانه باهاشون صحبت کنید .

پاسخ 3 سال پیش