نام کاربر
سلام خسته نباشید
من 1 ساله عروسی کردم و یک سال هم عقد بودم.
ولی چون قبل ازدواج باهم دوست بودیم وقتی برادرم خیلی اذیتم میکرد و خونرو برام نا امن کرده بود من پیش شوهرم دردودل میکردم و از خونه همش فراری بودم. وقتی ازدواج کردم برادرم خیلی شوهرمو اذیت میکرد بی احترامی میکرد و مادرمم چون منو خیلی دوستم داشت و بهم وابسته بود از شوهرم بدش اومد ک چرا منو از اونا جدا کرده.
شوهرمم عقد ک بودیم گفت بیا با هم زندگی میکنیم 3 ماه خونه ی مادرم بودم و 6 ماه هم خونه ی شوهرم تا عروسی کردم.
مامانمم خیلی دخالت کرد تو زندگیمون یا خیلی منو گریه مینداخت با حرفاش عذاب وجدان میگرفتم ک چرا ازدواج کردم تنهاش گذاشتم. من شوهرمو عاشقشم و تنها کسیه ک درکم میکنه و کمکم میکنه.
ولی وقتی میدید که مادرم زنگ میزنه اشک منو در میاره دیگ نذاشت وقتی برادرم خونشونه یا بدون خودش برم خونه مامانم کلا از برادرم بدش میاد من میخوام یکاری کنم باهم خوب بشن.
برادرمو بخشیدم و میخوام خانوادم باهم خوب.بشن. تو این یک سال ازدواج کردم همه تلاشمو کردم ک باهم خوب باشن گرم باشن. دوسال زندگیم از مادرم نیش کنایه شنیدم از شوهرم غر و لند ک چرا مامانو داداشت اینجور میکنن ولی کم آوردم نمیدونم بزارم همینجوری پیش بره یا باید چکار کنم ک بهتر بشه؟
لطفا راهنماییم کنین ممنون
من 1 ساله عروسی کردم و یک سال هم عقد بودم.
ولی چون قبل ازدواج باهم دوست بودیم وقتی برادرم خیلی اذیتم میکرد و خونرو برام نا امن کرده بود من پیش شوهرم دردودل میکردم و از خونه همش فراری بودم. وقتی ازدواج کردم برادرم خیلی شوهرمو اذیت میکرد بی احترامی میکرد و مادرمم چون منو خیلی دوستم داشت و بهم وابسته بود از شوهرم بدش اومد ک چرا منو از اونا جدا کرده.
شوهرمم عقد ک بودیم گفت بیا با هم زندگی میکنیم 3 ماه خونه ی مادرم بودم و 6 ماه هم خونه ی شوهرم تا عروسی کردم.
مامانمم خیلی دخالت کرد تو زندگیمون یا خیلی منو گریه مینداخت با حرفاش عذاب وجدان میگرفتم ک چرا ازدواج کردم تنهاش گذاشتم. من شوهرمو عاشقشم و تنها کسیه ک درکم میکنه و کمکم میکنه.
ولی وقتی میدید که مادرم زنگ میزنه اشک منو در میاره دیگ نذاشت وقتی برادرم خونشونه یا بدون خودش برم خونه مامانم کلا از برادرم بدش میاد من میخوام یکاری کنم باهم خوب بشن.
برادرمو بخشیدم و میخوام خانوادم باهم خوب.بشن. تو این یک سال ازدواج کردم همه تلاشمو کردم ک باهم خوب باشن گرم باشن. دوسال زندگیم از مادرم نیش کنایه شنیدم از شوهرم غر و لند ک چرا مامانو داداشت اینجور میکنن ولی کم آوردم نمیدونم بزارم همینجوری پیش بره یا باید چکار کنم ک بهتر بشه؟
لطفا راهنماییم کنین ممنون
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
مطالب مهم قبل از ایجاد سوال را بخوانید:
fariba
سلام دوست عزیز تا الان بی سیاستی رفتار کردی برای همین داری اذیت میشی شما با سیاست میتونی کاری کنی همسرت با خانوادت خوب بشه مثلا باید به مامانت بگی همسر من تو رو خیلی دوست داره میگه مامانت مثل مامان خودم است یا برعکس به همسرت بگی مامان من تو رو عین پسرش میدونه بارها بهم گفته و غیره اول اینکه صبور باش با سیاست درست کن نه با جنگ و دعوا
پاسخ
4 سال پیش