به من اطلاع بده!

با کلیک بر روی "Allow" از تخفیف ها و پیام های سایت مطلع شوید.
user-avatar
نام کاربر

با کسی در ارتباطم که زن داره خیلی دوستش دارم نمیدونم چی کار کنم؟

دسته بندی: رابطه ی عاطفی
#رابطه_عاطفی_ناسالم #خیانت_به_همجنس
2 4958 4 سال پیش
سلام
من یه دختر 32 ساله مجرد هستم, چندین ساله که شاغلم دستیار دندانپزشکم, یک سال و نیم هست که با یه مرد متاهل باهم در ارتباطیم, من خیلی دوسش دارم ایشون هم منو دوست داره, ولی چند وقته احساس میکنم دوست داشتنش نسبت به من کم شده, میدونم که الان هرکسی که بخونه میگه وای این کارت اشتباهه چرا رفتی با یه مرد متاهل دوست شدی چرا به هم نوع و هم جنس خودت خیانت کردی و از این حرفا میزنید... بعله همشو خودم حفظم و میدونم کارم اشتباهه, ولی به جان خودم قسم من هیچوقت دوس نداشتم با مرد متاهل باشم و به زندگیه یکی دیگه خیانت کنم همیشه روی این موضوع خودم خیلی حساس بودم ولی تا به خودم اومدم دیدم عاشقش شدم نمیتونم ازش دل بکنم از اول رابطه ام خیلی سعی کردم شاید به اندازه ی همون یک سال و نیم سعی کردم ولش کنم و برم از زندگیش اما اولای رابطه ایشون نذاشت کلی خواهش کرد که نرو, بری من میمیرم قلبم میگیره و خلاصه از این حرفا... بعدش دیگه خودم نتونستم برم, الانم تقریبا 4 ماهی میشه که زنش متوجه شده با کسی درارتباطه و بهش خیانت کرده, وقتایی که میره خونه کلا دیگه ارتباطش با من قطع میشه وقتی میاد سرکار باهام درارتباطه, دیدار حضوریم خیلی کم شده کمتر میاد قبلا هرروز منو میبرد سرکار و میومد دنبالم و بیرون و محبتش کمتر شده, ازش میپرسم که چرا میگه درست میشه,میگه که چون این مدت همش جر و بحث با زنم داشتم اعصابم خورد شده زمان که بگذره بهتر میشم و مثل قبل میشیم رابطمون, و نمیخوام زنم بفهمه هنوز با تو هستم و فکر کنه که دیگه باهات ارتباطی ندارم وگرنه کامل ارتباطمون قطع میشه, ولی من حس میکنم سرد شده یا دیگه حوصله ی منو نداره دیگه مثل قبل شور و شوق منو نداره, تا قبل از اینکه زنش بفهمه خیلی باهام خوب بود همه کاری برام انجام میداد واقعا بهم ثابت کرد که دوسم داره, الان دو هفته اس که میگه سال دیگه میخوام از این شهر برم و بره شهر خودش, اخه بخاطر کارش 4 سال مجبور شد توی شهر ما زندگی کنه,همون اولش بهم گفت تا اخر میخوام همینجا زندگی کنم اما بعده این همه وقت بهم میگه تا یک سال دیگه پیشت می مونم بدلیل شرایط بد شهرتون که زنو بچه ام و خودم امنیت جانی نداریم میخوام برم شهر خودم توام تو این یک سال خواستگار خوب داشتی ازدواج کن خوشبخت شی, بهش گفتم یعنی چی این حرفت؟؟؟ تو روز اول بهم قول دادی تا اخر اینجا پیشم بمونی حتی قول ازدواج بهم دادی من روی حرفات حساب باز کردم که باهات موندم و عاشقت شدم, الان میگی شرایط عوض شده حرفتو عوض میکنی منو میخوای ول کنی و بری فقط بخاطر امنیت خودتو زنو بچه ات, پس من چی میشم این وسط, چرا الان داری این حرفارو بهم میزنی چرا روز اول نگفتی که منم تکلیف خودمو دلمو بدونم چیه, میگه خب شرایط یهو تغییر کرد, من خیلی ناراحتم واقعا ناراحتم کلافه ام نمیدونم باید چیکار کنم از یه طرف وابستگی و دلبستگی و عشق و علاقه و دوس داشتنم بهش هست که نمیتونم ولش کنم و ازش جدا شم, از طرفی دیگه حرفاشو عوض کرده من از این عصبانیم میگه من و دلم و قلبم بازی هستیم مگه من الان میتونم به دلم بگم دیگه دوسش نداشته باشه مگه من رباطم, من یه آدمم انسانم دل و قلب و احساس دارم, شما راهنماییم کنید بگید من چیکار کنم راه درست چیه این وسط من آسیب روحی هم دیدم برام سخته نمیتونم از طرفی هم دوس ندارم التماسش کنم به زور نگهش دارم, خودش که میگه من فعلا هستم باهات حتی اگه از این شهر برم بازم باهات هستم درارتباطم, منم بهش گفتم لحظه ای که تو از این شهر بری یعنی همه چیز بین منو تو تموم شده اس چون دیگه همو نمیبینیم توام میری با زنت و بچه هات و زندگیت و دوستاتو فامیلتو خانوادت و شهرت و کارت سرگرم میشی سرت شلوغ میشه دیگه منو یادت میره تو برات راحت تره اما من چی!!! من می مونم و یه دنیا خاطره از تو افسردگی تنهایی ناراحتی داغون میشم ,هرجای از این شهر میرم تو و خاطراتت یادم میوفته دیوونه میشم بهش گفتم من حتی توی خونمون هم نمیتونم گریه کنم اجازه ندارم چون همه میپرسن چته برای چی چرا, سرکار هم نمیتونم, گفتم چرا روز اول اینارو بهم نگفتی الان یادت اومد من که راجب همه چیز باهات صحبت کردم, چرا منو عاشق خودت کردی چرا اومدی توی زندگیم, من که داشتم خوش و راحت زندگیمو میکردم, تو که وضعیت زندگیتو میدونستی چرا کاری کردی و حرفایی زدی و قولایی بهم دادی که الان نمیتونی عملیش کنی, میگه کاریه که شده, نمیدونم باید چیکار کنم باهاش بمونم ادامه بدم یا ولش کنم برم, دیگه کم اوردم به بن بست رسیدم نمیدونم چیکار کنم با تمام این چیزا خیلی دوسش دارم...
لطفا پیش از ارسال نظر و یا پاسخ، خلاصه قوانین زیر را مطالعه کنید:
لطفا حتما به صورت فارسی بنویسید و از کیبورد فارسی استفاده کنید.
نظراتی که شامل الفاظ رکیک و توهین آمیز و بحث های سیاسی و قومیتی باشد منتشر نمی شوند و حذف می شوند.
نظراتی که شامل تبلیغ به صورت لینک، نام شرکت، اشخاص خاص باشند منتشر نمی شوند.
شما میتوانید تجربه خودتان را از یک موضوع را به صورت نظر در اینجا درج کنید، و یا میتوانید از تجربه دیگران استفاده کنید.
نام و نام خانوادگی من را به دیگران نمایش نده
نام کاربر

هیچ چیزی نمیشه گفت فقط میتونم بگم خودتو جای خانمش بزار به اینکه یه روزی مثل خودت با هزار امید و آرزو با این آقا ازدواج کرده و حالا با یه ارتباط اونم به این شکل زندگی نه تنها خودش بلکه بچش هم داره متلاشی میشه باید رو خودت اونقدر کار کنی که نیازی نبینی در خودت که به اینجور ارتباطات نا سالم برای آرامشت پناه ببری سخته خیلیم سخته و تاوان داره اما وجدانتو خودتو بیشتر از این گول نزن چون خودتم میدونی و گفتی که کارت اشتباهه پس کلید راه حل تو دست خودته کافیه ازش استفاده کنی...

پاسخ 1 4 سال پیش
سکینه علیمرادی

عزیزم ارزش تو بیشتر از اینه و لیاقتت خیلی بیشتر از این حرفهاست...رو خودت و رشد شخصیت کار کن بهترینها سراغت میان

1 سال پیش